
خلاصه کتاب به من می گویند ھنرمند! ( نویسنده مارتا آلتس )
کتاب «به من می گویند هنرمند!» اثر مارتا آلتس، یک داستان تصویری فوق العاده است که دنیای سرشار از تخیل یک پسربچه را به تصویر می کشد؛ پسربچه ای که خودش را هنرمند می داند و هر چیز عادی در اطرافش را مثل یک بوم نقاشی یا یک اثر هنری می بیند و با کارهای خلاقانه اش، کلی ماجراهای بامزه و گاهی هم دردسرساز خلق می کند. این کتاب درواقع تلنگری به بزرگ ترهاست تا خلاقیت و دید متفاوت کودکانشان را جدی بگیرند و تشویقشان کنند.
راستش را بخواهید، هر کودکی یک هنرمند بالقوه است. فقط کافیه به دنیای رنگارنگ و بی حد و مرز ذهنشان سر بزنید تا ببینید چطور از کوچک ترین چیزها، شاهکارهای بزرگی خلق می کنند. کتاب «به من می گویند هنرمند!» دقیقاً همین موضوع را به زبان ساده و شیرین به تصویر می کشد. این کتاب نه فقط یک داستان ساده برای سرگرم کردن بچه هاست، بلکه مثل یک راهنما عمل می کند تا هم والدین و هم مربیان، به اهمیت پرورش خلاقیت و تخیل در کودکان پی ببرند. توی این مقاله می خواهیم با هم قدم به قدم، به دنیای این کتاب جذاب سفر کنیم، ببینیم داستانش از چه قراره، چه پیام های پنهانی داره و چرا هر خانواده ای باید این کتاب را در کتابخانه کوچکش داشته باشد. پس با ما همراه باشید تا از زوایای مختلف این شاهکار کودکانه را بررسی کنیم.
معرفی اجمالی کتاب «به من می گویند هنرمند!»: یه کتاب کوچولو با دنیاهای بزرگ
خب، قبل از اینکه غرق دنیای رنگی داستان بشیم، بیایید یه نگاهی به شناسنامه این کتاب بندازیم. وقتی صحبت از کتاب های کودک میشه، اسم هایی مثل مارتا آلتس واقعاً می درخشند. ایشون یه جورایی خالق دنیاهای خاص و دیدنی برای بچه ها هستند.
نویسنده، مترجم و ناشر: ستاره های پشت پرده
مارتا آلتس، نویسنده و تصویرگر اسپانیایی، یکی از اون هنرمندانیه که زبان کودکان رو خیلی خوب می فهمه و می تونه با نقاشی ها و کلمات ساده اش، عمیق ترین مفاهیم رو به دلشون بنشونه. سبک تصویرگری مارتا آلتس معمولاً با جزئیات جذاب و شوخ طبعی خاصی همراهه که حتی بزرگ ترها رو هم سر ذوق میاره. کارهایش همیشه پیام های مهمی درباره خودباوری، خلاقیت و روابط انسانی داره و همین باعث میشه کتاب هاش فراتر از یه سرگرمی ساده باشن. ایشون همیشه سعی می کنه نشون بده دنیا رو میشه از یه زاویه متفاوت دید، دقیقاً مثل همون پسربچه هنرمند داستان ما!
اما این داستان قشنگ چطور به دست ما رسیده؟ خب، باید از زحمات پیام ابراهیمی، مترجم توانا، تشکر کنیم که این کتاب رو با یه ترجمه روان و شیرین، به زبان فارسی برگردونده. ترجمه خوب، مخصوصاً تو کتاب های کودک، خیلی مهمه. چون باید هم مفهوم رو دقیق برسونه و هم لحن و حس اصلی داستان رو حفظ کنه تا بچه ها و حتی بزرگ ترها موقع خوندن ازش لذت ببرن. پیام ابراهیمی واقعاً تونسته از پس این کار بربیاد و لحن دوست داشتنی مارتا آلتس رو تو فارسی هم زنده نگه داره.
و اما ناشر! انتشارات پرتقال دیگه معرف حضور همه علاقه مندان به کتاب های کودک و نوجوان هست. پرتقال با انتخاب های درجه یک و باکیفیت، همیشه تونسته اعتماد خانواده ها رو جلب کنه. کتاب هایی که از این انتشارات منتشر میشه، هم از نظر محتوا غنی ان و هم از نظر کیفیت چاپ و تصویرگری حرف ندارن. «به من می گویند هنرمند!» هم یکی از اون کتاب های گلچین شده و محبوب این انتشاراته که حسابی جاش تو قفسه کتاب بچه ها خالیه.
مخاطب اصلی و رده سنی: کی باید این کتابو بخونه؟
«به من می گویند هنرمند!» به طور خاص برای کودکان ۳ تا ۷ سال طراحی شده. این بازه سنی، دوران طلایی پرورش تخیل و خلاقیت در بچه هاست. بچه ها تو این سن دارن دنیا رو کشف می کنند، سؤال های زیادی تو ذهنشون دارن و می خوان همه چیز رو امتحان کنن. تصاویر بزرگ و رنگی، جملات کوتاه و ساده و البته داستانی که به دنیای کودکانه نزدیکه، همه و همه باعث شده این کتاب برای این رده سنی حسابی جذاب و قابل فهم باشه. ولی راستی راستی، این کتاب فقط برای بچه ها نیست؛ والدین هم از خوندن این کتاب لذت می برن و کلی درس و نکته یاد می گیرن. در واقع، این کتاب یه راه عالیه برای اینکه پدر و مادرها از دریچه چشم بچه ها به دنیا نگاه کنند و متوجه بشن چطور میشه با دید متفاوتی به اشیاء عادی نگاه کرد.
ژانر و سبک: یه داستان تصویری که حرف برای گفتن داره
این کتاب تو ژانر داستان تصویری کودک قرار می گیره. یعنی چی؟ یعنی تصاویرش درست به اندازه متن، قصه رو پیش می برن و گاهی حتی بیشتر از کلمات حرف برای گفتن دارن. سبک کتاب آموزنده و سرگرم کننده است. یعنی نه فقط قراره بچه رو بخندونه، بلکه یه عالمه پیام مثبت و درس های زندگی هم تو دلش داره. شوخ طبعی و شیرینی روایت باعث میشه بچه ها بدون اینکه متوجه بشن، کلی چیز یاد بگیرن و مهم تر از اون، به خلاقیت و هنر علاقه مند بشن.
خلاصه داستان: هنرمند کوچکی که دنیا را متفاوت می بیند
خب، دیگه وقتشه شیرجه بزنیم تو دل داستان! «به من می گویند هنرمند!» درباره یه پسر کوچولوئه که واقعاً خاصه. اون یه جورایی خودش رو با هنرمندهای بزرگ مقایسه می کنه و فکر می کنه همه چیز توی دنیا، می تونه یه اثر هنری باشه.
شخصیت اصلی: کودکی با تخیل بی نهایت
شخصیت اصلی ما یه پسربچه پرجنب وجوش و سرشار از ایده های نوه. اون خودش رو یه هنرمند می دونه و باور داره که دنیا یه بوم نقاشی بزرگه که هر لحظه میشه روش یه اثر هنری خلق کرد. این پسر کوچولو یه قدرت تخیل فوق العاده داره. اون به همه چیز از یه زاویه هنری نگاه می کنه. مثلاً یه هویج برای اون فقط یه سبزی نیست که قراره خورده بشه؛ اون می تونه یه تندیس نارنجی باشه که با گاز زدن روش، میشه بهش شکل و شمایل هنری داد. یا یه پنجره که برای ما یه شیشه معمولیه، از نگاه این کوچولو یه بوم شفاف برای خلق یه شاهکار جدیده.
این تفاوت دیدگاه، هم بامزه است و هم عمیق. مارتا آلتس با نشون دادن این شخصیت، انگار داره به ما میگه که بچه ها چطور می تونن از دل روزمرگی ها، زیبایی و معنا بیرون بکشن. اون ها فقط به یه کمی فضا و آزادی نیاز دارن تا خلاقیتشون مثل چشمه ای بجوشه.
نگاه هنرمندانه به اشیاء روزمره: وقتی هویج یه شاهکار میشه!
شاید یکی از جذاب ترین بخش های این کتاب، مثال هایی باشه که پسربچه از دیدگاه هنری خودش نسبت به اشیای معمولی میزنه. اون هویجی که ما می بینیم و می خوریم، برای اون یه «شاهکار هنری» به اسم «هویج»ه، که البته مامانش بهش میگه «هویج خورده نشده!». این جمله خودش یه تضاد بامزه و آموزنده رو نشون میده. یا مثلاً دیوارهای خونه که برای ما فقط یه دیوارن، برای این هنرمند کوچولو بوم های سفید و دست نخورده ای هستند که منتظرن تا با خط خطی های رنگی و نقاشی های عجیب وغریب، جون بگیرن و داستان خودشون رو بگن.
تصور کنید یه فرش رنگی تو اتاق پذیرایی، از نظر این هنرمند، می تونه یه نقشه گنج باشه یا یه آسمون پر از ستاره که فقط با کمی خراشیدگی با ناخن، میشه منظومه های جدیدی توش خلق کرد! یا حتی پیتزای پخته شده که برای ما فقط یه غذاس، برای اون یه اثر هنری خوشمزه ست که با پنیر مذابش، میشه یه منظره انتزاعی ساخت. این نوع نگاه نه تنها خلاقیت بچه رو به تصویر می کشه، بلکه به ما بزرگ ترها یادآوری می کنه که چقدر میشه دنیا رو ساده تر، زیباتر و متفاوت تر دید، فقط کافیه عینکی که روی چشمامون گذاشتیم رو برداریم و با نگاه یه کودک به اطرافمون نگاه کنیم.
من اسم این شاهکار هنری را گذاشته ام هویج، ولی مادرم بهش می گوید هویج خورده نشده! من یک پنجره ی باز رو به جهان می بینم و مادرم یک فاجعه توی اتاق پذیرایی!
چالش ها و خرابکاری های هنری: وقتی هنر دردسر میشه!
البته که هر هنرمندی یه سری چالش های خاص خودش رو داره، مخصوصاً وقتی هنرمندش یه بچه کوچولوی پرانرژی باشه! ایده های هنری این پسربچه، از دید مامانش، اغلب به «دردسر» و «خرابکاری» ختم میشه. مثلاً نقاشی روی دیوارها که از نظر اون یه شاهکاره، از دید مادر یک دیوار کثیفه که باید تمیز بشه. یا مثلاً اگه تصمیم بگیره برای «رنگ آمیزی» فرش، با ماژیک های رنگی سراغش بره، نتیجه اش یه «اثرهنری» میشه که پاک کردنش کار حضرت فیله!
این بخش از داستان، واقعاً ملموسه برای همه پدر و مادرها. کیه که خونه اش پر از یادگاری های هنری بچه ها نباشه؟ از مدادشمعی روی دیوار بگیر تا تکه های لگو که گوشه و کنار افتاده اند و هر کدوم برای خودشون یه قصه ای دارن. این کتاب با ظرافت خاصی این تضاد رو نشون میده: تفاوت بین دنیای آزاد و خلاق کودک و دنیای منظم و گاهی سخت گیرانه بزرگسالان. اینجاست که سوال پیش میاد، چقدر باید به بچه ها آزادی بدیم و چقدر باید اون ها رو تو چارچوب های خودمون قرار بدیم؟
تضاد دیدگاه ها: مادر در مقابل هنرمند کوچک
یکی از محورهای اصلی داستان، همین تضاد دیدگاه بین پسربچه هنرمند و مادرشه. مادر نگران تمیزی، نظم و شاید پیامدهای این فعالیت های هنریه. اون لکه های رنگ رو روی زمین می بینه، نه یه ترکیب رنگی جذاب. اون خراب شدن اسباب بازی ها رو می بینه، نه یه ایده جدید برای بازیافت و خلق یه شیء نو. این اختلاف دید، یه بخش طبیعی از زندگی والدین و فرزندانه. پدر و مادرها معمولاً از روی نگرانی و برای تربیت فرزندشون، گاهی ناخواسته جلوی خلاقیت اون ها رو می گیرن.
کتاب به ما نشون میده که مادر به خاطر این کارها خسته میشه، غر میزنه و شاید هم عصبانی. این دقیقاً همون چیزیه که خیلی از والدین تو خونه تجربه می کنن. بچه ها با معصومیت تمام دنبال کشف و خلاقیت هستند، در حالی که بزرگ ترها درگیر قواعد، نظم و عواقب این کشفیاتند. این تضاد، نه تنها قصه رو جذاب تر می کنه، بلکه یه بستر عالی برای گفت وگو و همدلی بین اعضای خانواده ایجاد می کنه.
اوج داستان و تلاش برای همدلی: یه تابلوی عشقی
داستان به جایی می رسه که پسربچه، با وجود تمام اشتیاقش برای خلق آثار هنری، متوجه ناراحتی و خستگی مادرش میشه. اینجاست که هوش هیجانی کودک خودش رو نشون میده. اون می فهمه که مامانش خسته شده و شاید نگاهش به این هنرنمایی ها با نگاه اون فرق داره. برای همین تصمیم می گیره یه کاری کنه که مادرش رو خوشحال کنه و بهش نشون بده که چقدر دوستش داره.
این بخش، اوج احساسی داستانه. کودک تصمیم می گیره با همون زبان خودش – یعنی هنر – عشقش رو به مادر ابراز کنه. این انتخاب، هوشمندانه و تاثیرگذاره. اون نمی ره عذرخواهی کنه یا قول بده خرابکاری نکنه؛ بلکه از همون ابزار قدرت و علاقه خودش استفاده می کنه تا یه پل ارتباطی عاطفی با مادرش بسازه. این تلاش برای همدلی از جانب کودک، واقعاً قلب آدم رو به درد میاره و نشون میده بچه ها هم می تونن احساسات پیچیده ای داشته باشن و به اطرافیانشون اهمیت بدن.
پایان داستان: شاهکار نهایی و پیام آن
و بالاخره، می رسیم به پایان داستان. پسربچه تصمیم می گیره بزرگ ترین شاهکار هنری اش را خلق کند. چیزی که برای مادرش خاص باشد و حال و هوایش را عوض کند. او با استفاده از تمام مواد هنری خاص خودش، یک اثر خلاقانه و دوست داشتنی می سازد. دقیقاً چیه؟ این را باید خودتان با خواندن کتاب کشف کنید! اما مطمئن باشید که این اثر هنری، نه تنها لبخند را به لب مادر می آورد، بلکه یک لحظه ناب از درک متقابل و عشق بی قید و شرط را بین مادر و فرزند خلق می کند.
این پایان بندی، پیام اصلی کتاب را به زیبایی تمام منتقل می کند: اینکه گاهی برای درک یکدیگر، کافی است از زاویه دید هم به دنیا نگاه کنیم. عشق و همدلی می تواند پل هایی از جنس هنر و فهم بسازد. این لحظه پایانی، باعث تقویت پیوند عاطفی بین والدین و فرزندان می شود و به هر دو طرف یادآوری می کند که دنیا، با وجود تمام تفاوت ها و پیچیدگی هایش، جای زیبایی است اگر بتوانیم یکدیگر را درک کنیم. این داستان با یک پایان خوش، نه تنها یک لبخند بزرگ روی صورت مخاطب می آورد، بلکه یک حس عمیق از آرامش و ارتباط را به ارمغان می آورد.
پیام ها و آموزه های کلیدی «به من می گویند هنرمند!»: درسی برای همه
همانطور که قبلاً هم گفتیم، این کتاب فقط یک داستان ساده نیست؛ یه عالمه پیام پنهان و آموزه مهم داره که هم برای بچه ها و هم برای بزرگ ترها مفیده. بیاین با هم چندتا از مهم ترین این پیام ها رو بررسی کنیم.
ترویج و تقدیر از خلاقیت و تخیل کودکان: بال هایی برای پرواز
یکی از مهم ترین پیام های کتاب، اهمیت دادن به خلاقیت و تخیل کودکان است. کتاب به ما یادآوری می کنه که بچه ها دنیا رو طور دیگه ای می بینن؛ اون ها قدرت این رو دارن که از چیزهای عادی، هزاران دنیای جدید بسازن. یه جعبه مقوایی برای اون ها یه سفینه فضاییه، یه پتو یه قلعه جادوییه و یه مدادشمعی یه چوب جادو برای رنگی کردن دنیا. این کتاب به ما میگه که نباید این خلاقیت رو سرکوب کنیم یا اون ها رو توی یه چارچوب مشخص قرار بدیم. باید بهشون فضا بدیم تا خودشون رو ابراز کنن، حتی اگه نتیجه اش کمی به هم ریختگی یا کثیفی باشه. تشویق کودکان به بازی های بدون ساختار، نقاشی های آزاد و داستان سرایی های بداهه، بال هایی برای پرواز تخیل اون هاست.
مسئولیت پذیری در کنار آزادی: هنر با حساب وکتاب
با اینکه کتاب روی خلاقیت و آزادی تاکید می کنه، اما یه پیام ظریف هم درباره مسئولیت پذیری داره. پسربچه داستانمون با اینکه یه هنرمنده و عاشق خلق کردنه، اما بالاخره متوجه میشه که کارهای هنری اش ممکنه باعث ناراحتی مادرش بشه. اینجاست که مسئولیت پذیری وارد صحنه میشه. این به معنی محدود کردن خلاقیت نیست، بلکه به این معناست که بچه ها یاد بگیرن اعمالشون پیامدهایی داره. میشه آزاد بود، خلاق بود و هنر خلق کرد، اما باید مراقب بود که این آزادی به دیگران یا به وسایل آسیبی نزنه. این کتاب به والدین کمک می کنه تا این مفهوم رو به بچه هاشون آموزش بدن: «تو آزاد هستی تا خلاق باشی، اما مسئولیت کارهایت با خودته.»
اهمیت درک متقابل در روابط والدین و فرزندان: همدلی، کلید اصلی
یکی از قوی ترین پیام های این کتاب، نیاز به درک متقابل بین والدین و فرزندانه. مادر در ابتدا نمی تونه دنیای پسربچه اش رو درک کنه، و کارهای هنری اون رو خرابکاری می بینه. اما وقتی کودک تلاش می کنه عشقش رو به زبان هنر بیان کنه، مادر هم کم کم شروع به درک دنیای اون می کنه. این کتاب یه تلنگره برای والدین که گاهی باید از دنیای بزرگسالی خودشون بیرون بیان و وارد دنیای شیرین و ساده بچه ها بشن. ارزش نهادن به دیدگاه های کودکان، گوش دادن به حرف هاشون، و حتی تلاش برای بازی کردن با اون ها از دید خودشون، می تونه یه پل محکم از عشق و همدلی بین والدین و فرزندان بسازه. راستی، یادتون باشه، بچه ها نیاز دارن که احساس کنن دیده و شنیده میشن.
تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان: دو دنیا، یک سیاره
«به من می گویند هنرمند!» به وضوح تفاوت بین دیدگاه منطقی بزرگسالان و هنرمندانه کودکان رو نشون میده. بزرگسال ها بیشتر به نتیجه، نظم و کاربرد نگاه می کنن، در حالی که بچه ها به فرآیند، کشف و بازی اهمیت میدن. یه هویج برای بزرگسال یه خوراکیه، اما برای کودک یه وسیله برای بازی و خلاقیته. این تفاوت دیدگاه، منبع سوءتفاهم های زیادی بین پدر و مادر و فرزند میشه. کتاب به ما یاد میده که برای ارتباط بهتر، باید این تفاوت ها رو بشناسیم و سعی کنیم یه تعادل بینشون پیدا کنیم. نه باید فقط به دنیای کودک چسبید و از نظم غافل شد، و نه باید اونقدر سخت گیر بود که شور و هیجان و خلاقیت کودک از بین بره.
پذیرش و تشویق استعدادهای نهفته: بذرهای آینده
در نهایت، این کتاب تاکید زیادی روی پذیرش و تشویق استعدادهای نهفته کودکان داره. هر کودکی یه استعدادی داره، ممکنه هنری باشه، ممکنه ورزشی باشه، ممکنه علمی باشه. وظیفه ما والدین و مربیان اینه که این استعدادها رو شناسایی کنیم و به بهترین نحو ممکن پرورش بدیم. این کتاب به ما نشون میده که حتی اون چیزی که در ظاهر خرابکاری به نظر میرسه، ممکنه ریشه های یک استعداد بزرگ باشه. اگه به پسربچه داستان فضا داده نمیشد، شاید هیچوقت اون شاهکار نهایی رو خلق نمی کرد که باعث لبخند مادرش بشه. پس بیاید قدردان این بذرهای کوچک استعداد باشیم و برای رشدشون تلاش کنیم.
چرا باید این کتاب را خواند؟ (ارزش های افزوده ی کتاب): یه تیر و چند نشان!
فکر می کنید چرا این کتاب اینقدر تو دل ها جا باز کرده؟ جدا از داستان قشنگ و پیام های عمیقش، یه سری ویژگی های دیگه هم داره که باعث میشه حسابی بدرخشه.
تصاویر گویا و جذاب: از هزار کلمه گویاتر!
اول از همه، باید به تصاویر گویا و جذاب این کتاب اشاره کنم. مارتا آلتس خودش هم تصویرگره و واقعاً می دونه چطور با رنگ ها و فرم ها، داستان رو به بهترین شکل روایت کنه. هر صفحه ای از کتاب یه تابلوی هنریه که پر از جزئیات بامزه و معنی داره. رنگ های شاد و زنده، خطوط ساده و در عین حال پر از احساس، شخصیت پردازی هوشمندانه از طریق تصاویر، همه و همه باعث میشه بچه ها ساعت ها غرق نگاه کردن به صفحات بشن و با شخصیت ها ارتباط برقرار کنن. تصاویر نه تنها مکمل متن هستن، بلکه بخش بزرگی از داستان رو خودشون به دوش می کشن و حتی قبل از اینکه بچه ها خوندن رو بلد باشن، می تونن از روی تصاویر داستان رو بفهمن و لذت ببرن. این تصاویر واقعاً الهام بخش هستن و حتی ممکنه بچه ها رو تشویق کنن خودشون هم دست به کار شن و یه چیزی بکشن!
لحن صمیمی و دلنشین: مثل یه دوست قدیمی
یکی دیگه از دلایل محبوبیت این کتاب، لحن صمیمی و دلنشین اونه. همونطور که قبلاً گفتیم، ترجمه پیام ابراهیمی هم خیلی به این لحن کمک کرده. وقتی این کتاب رو می خونید، حس می کنید یه دوست داره براتون قصه تعریف می کنه، نه یه کتاب رسمی و خشک. جملات کوتاهن، روانن و از اصطلاحاتی استفاده شده که هم برای بچه ها قابل فهمه و هم برای بزرگ ترها شیرینه. این لحن باعث میشه هم بچه ها خیلی راحت با داستان ارتباط برقرار کنن و هم والدین از خوندن اون خسته نشن. واقعاً داستان سرایی با لحن صمیمی، معجزه می کنه و حس نزدیکی و همدلی رو بین کتاب و خواننده به وجود میاره.
ابزاری برای گفت وگوی خانوادگی: بهانه ای برای حرف زدن
این کتاب فقط یه داستان برای خوندن نیست، بلکه یه ابزار فوق العاده برای گفت وگوهای خانوادگیه. بعد از خوندن کتاب، کلی موضوع برای صحبت کردن بین شما و بچه هاتون پیدا میشه. می تونید ازشون بپرسید:
- فکر می کنی چرا پسربچه خودش رو هنرمند می دونه؟
- چه کارهایی از نظر تو هنرمندانه است؟
- مامانش چرا از کارهای اون ناراحت می شد؟ حق با کی بود؟
- تو چه چیزی رو دوست داری نقاشی کنی یا بسازی؟
- چه جوری میشه هم خلاق بود و هم خونه رو کثیف نکرد؟ (یه سوال چالش برانگیز!)
این گفت وگوها نه تنها باعث میشه بچه ها درباره احساسات و افکارشون حرف بزنن، بلکه به والدین هم کمک می کنه تا وارد دنیای ذهنی فرزندشون بشن و دیدگاه های اون ها رو بهتر درک کنن. می تونید حتی بعد از خوندن کتاب، با هم یه «شاهکار هنری» خلق کنید و این تجربه رو با هم شریک بشید. این جور کتاب ها، واقعاً پتانسیل شروع بحث های عمیق و سازنده رو دارن و پیوندهای خانوادگی رو قوی تر می کنن.
نتیجه گیری: فراتر از یک داستان، تلنگری برای بزرگسالان
خب، به آخر سفرمون تو دنیای «به من می گویند هنرمند!» رسیدیم. امیدوارم حسابی از این گشت وگذار لذت برده باشید. این کتاب مارتا آلتس، فقط یه داستان کودکانه ساده نیست؛ یه جورایی یه آینه است که اگه خوب بهش نگاه کنیم، می تونیم خودمون رو، کودکی هامون رو و حتی رابطه مون با بچه هامون رو توش ببینیم.
خلاصه کتاب به من می گویند ھنرمند!، در بطن خودش، پیامی ساده اما عمیق داره: بذاریم بچه ها، بچگی کنن و از خلاقیت بی حد و مرزشون لذت ببرن. بذاریم دنیا رو با نگاه خودشون ببینن، حتی اگه این نگاه، گاهی به دردسر و شلوغی ختم بشه. چون همین نگاه های متفاوت و همین خرابکاری های هنری، ریشه های خلاقیت و نوآوری آینده اند. این کتاب به ما یادآوری می کنه که باید به دنیای کوچک و پرشور بچه ها احترام بذاریم و سعی کنیم اون ها رو درک کنیم، نه اینکه مدام اونا رو تو قالب های بزرگسالی خودمون جا بدیم.
بچه ها هنرمند به دنیا میان. اونا می تونن تو دل یه برگ خشک، یه نقاشی ببینن، تو صدای باد یه آهنگ بشنون و تو یه تیکه چوب، یه مجسمه کشف کنن. وظیفه ما اینه که این بذر خلاقیت رو آبیاری کنیم و نذاریم تو شلوغی های زندگی روزمره خشک بشه.
اگه تا الان این کتاب رو نخوندید، حتماً یه سر به کتابفروشی ها بزنید و این تجربه شیرین رو برای خودتون و بچه هاتون رقم بزنید. بهتون قول میدم نه تنها از خوندنش لذت می برید، بلکه کلی هم نکته و درس برای زندگی و ارتباط بهتر با کوچولوهای زندگیتون یاد می گیرید. این کتاب، یه تلنگره، یه یادآوریه، یه آغوش گرمه برای خلاقیت های کوچک و بزرگی که هر روز دور و برمون هستن. پس دست به کار بشید و این شاهکار کوچک رو به خونه هاتون دعوت کنید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کامل کتاب به من می گویند هنرمند! (مارتا آلتس)" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کامل کتاب به من می گویند هنرمند! (مارتا آلتس)"، کلیک کنید.