معرفی و نقد سریال زندگی با خودت | ارزش تماشا دارد؟

معرفی و نقد سریال زندگی با خودت | ارزش تماشا دارد؟

معرفی و نقد سریال زندگی با خودت

تصور کن یه روز از خواب بیدار می شی و می بینی یه نسخه بهتر و ایده آل تر از خودت جایگزینت شده! این دقیقاً همون چیزیه که سریال «زندگی با خودت» (Living With Yourself) با بازی درخشان پل راد، می ذاره جلوی چشم هامون. یه کمدی سیاه نتفلیکسی که حسابی ذهن رو درگیر می کنه و آدم رو به فکر فرو می بره که اگه خودش رو با نسخه ایده آلش مقایسه کنه، چه اتفاقی می افته.

داستان این سریال فقط یه ایده جذاب نیست، بلکه یه تلنگر جدیه به همه ما که چقدر تو زندگی دنبال خودِ بهتر می گردیم و گاهی اوقات فراموش می کنیم که همین نسخه ی فعلی ما هم کلی ارزش و قشنگی های خاص خودش رو داره. با من همراه باشیم تا یه سفر عمیق به دنیای مایلز الیوت و چالش های هویتیش داشته باشیم و ببینیم این سریال چه حرف هایی برای گفتن داره.

یه نگاه کلی به سریال Living With Yourself

قبل از اینکه خیلی بریم تو دل داستان و نقد و بررسی، بذارید یه معرفی کلی از این سریال داشته باشیم تا با مشخصات اصلیش آشنا بشید و بدونید با چی طرف هستید.

اسم اصلی و فارسی

  • نام اصلی: Living With Yourself
  • نام فارسی: زندگی با خودت

سال تولید، پلتفرم و سازنده ها

این سریال محصول سال 2019 هستش و مثل خیلی از کارهای خوب دیگه، از پلتفرم نتفلیکس پخش شد. خالق این ایده جذاب تیموتی گرینبرگ هست که نویسندگی اصلی رو هم بر عهده داشته. کارگردانی قسمت ها رو هم جاناتان دیتون و والری فاریس، زوج هنری کاربلد، انجام دادن که قبلاً هم کارهای خوبی تو کارنامه شون داشتن.

تعداد فصل و قسمت ها

سریال «زندگی با خودت» فعلاً فقط یه فصل داره که شامل ۸ قسمته. خوبی این سریال اینه که هر قسمت تقریباً ۳۰ دقیقه ست، یعنی برای اونایی که دوست دارن یه سریال رو یه نفس ببینن (اصطلاحاً Binge-watching)، واقعاً عالیه و سریع تموم میشه.

ژانر

اگه بخوایم ژانر این سریال رو مشخص کنیم، باید بگیم یه ترکیب جذاب و فکر شده از کمدی سیاه، علمی-تخیلی، درام و البته فلسفیه. یعنی هم قراره بخندید، هم به فکر فرو برید و هم شاید کمی دلتون بگیره. این ترکیب باعث شده سریال حسابی خاص و متفاوت باشه.

بازیگرها

بدون شک، ستاره اصلی این سریال پل راد (Paul Rudd) هستش که تو دو نقش متفاوت، یعنی مایلز الیوت (نسخه اصلی) و مایلز کلون (نسخه بهتر!)، بازی می کنه. در کنارش، اشلین بی (Aisling Bea) هم در نقش کیت الیوت، همسر مایلز، فوق العاده ظاهر شده و شیمی خوبی با پل راد داره.

امتیازات

وقتی به امتیازات این سریال نگاه می کنیم، می بینیم که منتقدان و مخاطبان هم حسابی ازش استقبال کردن. مثلاً:

  • در IMDb امتیاز حدود 7.2 از 10 رو داره.
  • در Rotten Tomatoes هم امتیاز بالای 80% رو گرفته که نشون دهنده رضایت بالای منتقدان از این اثره.
  • Metacritic هم برای این سریال نمره متوسط رو به بالایی در نظر گرفته.

این امتیازات نشون میده که با یه سریال خوش ساخت و پرمحتوا طرف هستیم.

داستان چیه؟ وقتی خودِ بهتر دردسرساز میشه! (بدون اسپویل جدی)

حالا بریم سراغ بخش هیجان انگیز قضیه، یعنی خود داستان. نگران اسپویل نباشید، قول میدم فقط در حد معرفی باشه که کنجکاوتر بشید برای دیدنش!

داستان از جایی شروع میشه که ما با مایلز الیوت آشنا میشیم. یه مرد میانسال که راستش رو بخوای، اوضاعش خیلی روبه راه نیست. تو زندگیش یه جورایی گیر کرده، هم تو کارش که دیگه ایده های تازه ای نداره و هم تو رابطه با همسرش کیت که دیگه اون شور و هیجان سابق رو نداره و مشکل بچه دار نشدن هم مزید بر علت شده تا رابطه شون سردتر بشه. مایلز احساس پوچی و سرخوردگی می کنه و دنبال یه راه چاره ست.

همین موقع هاست که یکی از همکاراش که تازگی ها حسابی پیشرفت کرده و زندگی اش زیر و رو شده، یه مرکز ماساژ لوکس و خاص رو بهش معرفی می کنه. می گه اگه بری اونجا، زندگی ات از این رو به اون رو میشه و حسابی سرحال میای. مایلز هم که دیگه ته خط رسیده، به امید اینکه شاید این ماساژ واقعاً معجزه کنه، راهی اون مرکز مرموز میشه.

اما اتفاقی که اونجا براش میفته، نه ماساژ معمولیه، نه یه ریلکسیشن ساده. مایلز بعد از اینکه به هوش میاد، خودش رو تو یه کیسه زباله، زیر خاک پیدا می کنه! با کلی زحمت و دردسر، خودش رو نجات میده و به خونه برمی گرده. وای از اون لحظه ای که با یه نفر دیگه تو خونه اش روبرو میشه… کسی که دقیقاً شبیه خودشه! اون وقت میفهمه که این مرکز ماساژ، در واقع یه جای دیگه بوده که آدم ها رو کلون می کرده و یه نسخه بهتر و ارتقاء یافته ازشون می ساخته و نسخه اصلی رو می فرستاده اون دنیا. حالا مایلز اصلی ما زنده مونده و باید با این خودِ بهتر کنار بیاد.

از اینجا به بعد، ماجراهای اصلی سریال شروع میشه. مایلز اصلی و مایلز کلون باید با این وضعیت عجیب و غریب کنار بیان. یکی از بزرگترین چالش هاشون هم کیت، همسر مایلزه. هر دو نسخه مایلز، خاطرات مشترک با کیت رو دارن و به نوعی عاشق کیت هستن. اینجاست که یه مثلث عشقی عجیب و غریب و خنده دار (و البته گاهی تلخ) شکل می گیره و ماجرا حسابی پیچیده میشه.

«خیلی وقتا به دنبال نسخه ایده آل خودمون می گردیم، اما شاید این نسخه ایده آل فقط یه توهمه که قراره بیشتر از قبل درگیرمون کنه.»

عمیق تر شدن تو دنیای زندگی با خودت: نقد و تحلیل

سریال «زندگی با خودت» فقط یه کمدی ساده نیست؛ یه کمدی سیاه و هوشمنده که لایه های عمیقی داره و خیلی جاها ما رو به فکر فرو می بره. بیایید با هم ببینیم چه چیزهایی این سریال رو خاص کرده.

شاهکار پل راد: دو نقش، یه ستاره

اگه بخوام راستش رو بگم، اولین چیزی که شما رو میخکوب می کنه و چشماتون رو به صفحه نمایش خیره نگه میداره، بازی پل راده. اون اینجا واقعاً سنگ تموم گذاشته و تونسته دو شخصیت کاملاً مجزا رو با وجود شباهت های ظاهری بی نهایت، خلق کنه. باور کردنی نیست که چطور تونسته تفاوت های ظریف شخصیتی، احساسی و رفتاری مایلز اصلی و مایلز کلون رو اینقدر بی نقص نشون بده.

  • مایلز اصلی: خسته، بی انگیزه، کمی بداخلاق، اما در عین حال آسیب پذیر و دلسوز.
  • مایلز کلون: پرانرژی، خوش بین، موفق، مودب، و در یک کلام، بهتر از مایلز اصلی در هر زمینه ای.

پل راد با نگاه ها، لحن صحبت، حرکات بدنی و حتی ریزترین جزئیات، کاری می کنه که حتی برای یک لحظه هم شک نکنیم که داریم دو شخصیت کاملاً متفاوت رو می بینیم. این هنرنمایی، هم شما رو به خنده میندازه و هم گاهی تو بعضی از صحنه های دراماتیک، حسابی تحت تأثیر قرار میگیرید. به نظرم، این بهترین بازی پل راد تو تمام سال های فعالیتش بوده.

قصه گویی خلاقانه: موازی اما گیرا

یکی از برگ های برنده این سریال، نحوه روایت داستانشه. سازنده ها خیلی هوشمندانه اومدن و داستان رو به صورت موازی جلو می برن. یعنی چی؟ یعنی مثلاً یه قسمت رو کامل از دید مایلز اصلی می بینیم که تو اون بازه زمانی چه اتفاقاتی براش افتاده و بعد، تو قسمت بعدی، همون بازه زمانی رو از دید مایلز کلون دنبال می کنیم. این شیوه روایت واقعاً جذابه و به جای اینکه سریال رو پیچیده و گیج کننده کنه، باعث میشه ماجرا رو بهتر درک کنیم و با هر دو شخصیت ارتباط عمیق تری بگیریم.

یکی از قسمت های شاهکار سریال، همون قسمتیه که کلاً به کیت، همسر مایلز اختصاص داره. این اپیزود واقعاً نقطه عطفی تو سریال محسوب میشه و به ما کمک می کنه تا از زاویه دید کیت به این داستان عجیب نگاه کنیم و بفهمیم اون چه احساساتی داره و چطور تو این موقعیت گیر کرده. این نوآوری تو روایت، باعث میشه سریال هیچ وقت تکراری نشه و همیشه یه چیز جدید برای ارائه داشته باشه.

کمدی سیاه و چالش های فلسفی

«زندگی با خودت» یه کمدی سیاه به تمام معناست. یعنی در حالی که شما رو می خندونه، همزمان با مسائل عمیق و گاهی تلخ وجودی انسان هم درگیرتون می کنه. طنز سریال هوشمندانه ست و از موقعیت های عجیب و غریب و دیالوگ های بامزه ناشی میشه، نه لودگی های بی معنی. اما پشت همین خنده ها، سوالات خیلی مهمی مطرح میشه که بد نیست کمی عمیق تر بهشون نگاه کنیم:

بحران هویت: کیستی تو، ای کلون؟

شاید اصلی ترین سوالی که سریال مطرح می کنه، همینه: هویت چیه؟ وقتی یه نسخه از تو وجود داره که همه خاطرات و احساساتت رو داره، اما تو می دونی که اون تو نیستی و فقط یه کپی هستی، آیا اون حق زندگی داره؟ مایلز کلون با این بحران دست و پنجه نرم می کنه؛ اون خودش رو همون مایلز واقعی می دونه چون همه چیز رو تجربه کرده، اما همزمان می فهمه که فقط یه محصول آزمایشگاهیه. از اون طرف، مایلز اصلی هم وقتی می بینه یه نفر دیگه، که دقیقاً خودشه، داره زندگیش رو بهتر از اون اداره می کنه، دچار بحران هویت میشه و به خودش شک می کنه.

خود واقعی در برابر خود ایده آل: آیا بهتر بودن کافیه؟

ما همیشه دنبال نسخه ی بهتر خودمونیم. فکر می کنیم اگه فلان ویژگی رو نداشتیم، اگه فلان موفقیت رو کسب می کردیم، چقدر خوشبخت تر بودیم. سریال «زندگی با خودت» این ایده رو می بره تا ته خط. نسخه کلون مایلز، واقعاً از هر نظر بهتره: کاریزماتیک تره، خوش صحبت تره، تو کارش موفق تره، و حتی تو رابطه با کیت، جذاب تر عمل می کنه. اما آیا واقعاً خوشبخت تره؟ آیا این بهتر بودن می تونه جای واقعی بودن رو بگیره؟ سریال نشون میده که گاهی اوقات، همین ایرادات و کاستی های ماست که هویت منحصر به فردمون رو می سازه و تلاش برای بی عیب و نقص بودن، می تونه ما رو از خودمون دور کنه.

کلونینگ و مسئولیت های اخلاقی

جنبه علمی-تخیلی سریال، کلونینگ رو مطرح می کنه. این ایده همیشه در سینما و تلویزیون مطرح بوده و سوالات اخلاقی زیادی رو به وجود میاره. آیا انسان حق داره انسان دیگه رو تکثیر کنه؟ سرنوشت کلون ها چی میشه؟ آیا اون ها روح و احساس دارن؟ سریال به این سوالات به صورت مستقیم پاسخ نمیده، اما با به تصویر کشیدن درد و رنج و سردرگمی دو مایلز، به صورت غیرمستقیم، ما رو با ابعاد تاریک این تکنولوژی روبرو می کنه.

روابط زناشویی در آستانه فروپاشی

محور اصلی درام سریال، رابطه مایلز و کیت هست. ازدواجشون دچار روزمرگی و سردی شده و سریال به خوبی مشکلات یک رابطه طولانی مدت رو نشون میده. ورود مایلز کلون به این رابطه، یه کاتالیزور برای رو شدن تمام مشکلات پنهان میشه. کیت با دو نسخه از شوهرش روبروست: یکی که دوستش داره و باهاش کلی خاطره داره، و یکی که نسخه ای بهبود یافته و شاید چیزیه که همیشه آرزوش رو داشته. اینجاست که سوالاتی در مورد عشق واقعی، تعهد و انتخاب مطرح میشه.

جستجوی خوشبختی: یک چالش بی پایان

همه آدم ها دنبال خوشبختی هستن و برای رسیدن بهش تلاش می کنن. مایلز هم یکی از اوناست. اون فکر می کنه اگه خودش رو تغییر بده، اگه به نسخه بهتری تبدیل بشه، خوشبخت میشه. اما سریال نشون میده که خوشبختی یه مسیر بیرونی نیست که بشه با یه ماساژ یا یه کلون بهش رسید. خوشبختی یه حالت درونیه و با خودشناسی و پذیرفتن خود واقعی به دست میاد. این جستجو، یه چالش بی پایانه که هر کدوم از مایلزها به شیوه خودشون باهاش روبرو میشن.

نقاط قوت سریال: چرا باید ببینیش؟

سریال «زندگی با خودت» کلی دلیل خوب برای دیدن داره. اگه شک دارید که این سریال ارزش وقت گذاشتن رو داره یا نه، به این دلایل نگاه کنید:

  • ایده جذاب و خلاقانه: فرض اصلی سریال، یعنی جایگزینی با نسخه بهتر خودت، واقعاً بکر و هوشمندانه است و پتانسیل داستانی بالایی داره.
  • فیلم نامه هوشمندانه و دیالوگ های پخته: دیالوگ ها بامزه، تفکربرانگیز و منطقی هستن و به هیچ وجه سطحی نیستن. فیلم نامه هم پیچیدگی های لازم رو داره اما هرگز گیج کننده نمیشه.
  • بازی های فوق العاده: پل راد و اشلین بی هر دو شاهکار می کنن. بازی پل راد تو دو نقش واقعاً ستودنیه و اشلین بی هم تو نقش کیت، خیلی باورپذیر و احساسی ظاهر میشه.
  • ریتم مناسب و کوتاه بودن قسمت ها: هشت قسمت نیم ساعته باعث میشه سریال کش دار نشه و ریتمش رو تا آخر حفظ کنه. برای دیدن پشت سر هم (Binge-watching) هم عالیه.
  • ترکیب کمدی و درام فلسفی: سریال هم لحظات خنده دار داره و هم شما رو به تفکر عمیق وامی داره. این ترکیب ژانری رو کمتر سریالی می تونه به این خوبی اجرا کنه.

نقاط ضعف و انتقاداتی که نمیشه نادیده گرفت

خب، هیچ سریالی بی نقص نیست و «زندگی با خودت» هم از این قاعده مستثنی نیست. چند تا نکته هست که میشه به عنوان نقاط ضعف یا حداقل، پتانسیل های استفاده نشده سریال بهش اشاره کرد:

  • عمق مفاهیم فلسفی: بعضی از منتقدان اعتقاد دارن که سریال ایده های فلسفی خیلی عمیقی رو مطرح می کنه، اما گاهی اوقات به اندازه کافی بهشون نمی پردازه و کمی سطحی از کنارشون رد میشه. یعنی پتانسیل این رو داشت که خیلی عمیق تر به بحران هویت یا اخلاقیات کلونینگ بپردازه.
  • پایان بندی (اون پایان هندی وار!): یکی از انتقاداتی که میشه به سریال وارد کرد، پایان بندی فصل اوله. این انتقاد رو تو محتوای رقبا هم دیدیم. راستش رو بخوای، قسمت آخر سریال یه شروع طوفانی داره و همه چی رو پیچیده می کنه، اما در نهایت با یه اتفاقی تموم میشه که کمی غیرمنطقی و شاید هندی وار به نظر میاد. یعنی یه جورایی یه گره خیلی بزرگ رو خیلی راحت باز می کنه و به بهانه کمدی بودن، از جدیت اتفاقات کم می کنه. اگه قرار به ساخت فصل دوم نبود، این پایان بندی می توانست برای برخی مخاطبین کمی ناامیدکننده باشد، اما اگر فصلی دیگر در کار باشد، شاید زمینه برای یک داستان خلاقانه دیگر فراهم شود.
  • پتانسیل های استفاده نشده: شاید برخی از خطوط داستانی فرعی، یا شخصیت هایی که پتانسیل بیشتری برای توسعه داشتن، به اندازه کافی پرداخته نشدن. مثلاً اون مرکزی که کلون ها رو می ساخت، می تونست نقش پررنگ تری تو داستان داشته باشه.

Living With Yourself در کنار رقباش: فرقش چیه؟ (مقایسه با آثار مشابه)

سریال هایی که به ایده های کلونینگ، هویت، یا کمدی سیاه می پردازن کم نیستن. مثلاً ممکنه با دیدن «زندگی با خودت» یاد سریال هایی مثل «آینه سیاه» (Black Mirror) یا «عروسک روسی» (Russian Doll) بیفتید. اما «زندگی با خودت» فرق های اساسی با این ها داره.

Black Mirror بیشتر یه مجموعه آنتولوژی با اپیزودهای جداگانه ست که هر قسمت یه جنبه تاریک از تکنولوژی رو نشون میده. «زندگی با خودت» درسته که جنبه علمی-تخیلی کلونینگ رو داره، اما بیشتر از اینکه به تکنولوژی بپردازه، روی ابعاد انسانی و روانشناختی این قضیه فوکوس می کنه. یعنی تمرکزش روی روابط، احساسات و بحران هویت شخصیه، نه پیامدهای اجتماعی گسترده تر تکنولوژی.

Russian Doll هم یه کمدی سیاه فلسفیه که با ایده گیر کردن تو یه حلقه زمانی (Time Loop) بازی می کنه و به سوالات وجودی می پردازه. شباهت این دوتا تو ژانر و عمق فلسفی شونه. اما «زندگی با خودت» با ایده کلونینگ، یه قدم فراتر میره و مفهوم هویت رو خیلی ملموس تر و از طریق وجود فیزیکی یک دیگری که خودت هستی، به چالش می کشه. تو Russian Doll، نادیا با خودش و گذشته اش دست و پنجه نرم می کنه، اما تو «زندگی با خودت»، مایلز با خودش (به معنای واقعی کلمه) روبرو میشه.

پس میشه گفت «زندگی با خودت» درسته که از ایده های آشنا استفاده می کنه، اما با ترکیب خاص خودش از کمدی، درام و تمرکز روی روابط انسانی و بحران هویت، یه تجربه متفاوت و تازه ای رو به مخاطب ارائه میده.

جمع بندی: بالاخره زندگی با خودت ارزش دیدن داره یا نه؟

اگه بخوام یه جمع بندی کلی از سریال «زندگی با خودت» داشته باشم، باید بگم که این سریال یه تجربه خیلی خاص و متفاوته. شاید یه ایده کاملاً جدید و نوآورانه نباشه که تا حالا هیچ کس بهش فکر نکرده باشه، اما چیزی که این سریال رو واقعاً متمایز و دیدنی می کنه، نحوه اجرای بی نظیرش، قصه گویی خلاقانه و بازی های درخشانشه.

پل راد تو این سریال می درخشه و نشون میده که چقدر بازیگر تواناییه. ترکیب کمدی سیاه با مفاهیم عمیق فلسفی و پرسش از هویت و خودشناسی، باعث میشه در حالی که دارید می خندید، ذهن تون هم حسابی درگیر بشه. اپیزودهای کوتاه هم که باعث میشه بدون اینکه خسته بشید، کل سریال رو یه نفس ببینید.

پس اگه دنبال یه سریال کمدی هستید که فقط شما رو نخندونه، بلکه شما رو به فکر فرو ببره، اگه از طرفدارهای پل راد هستید، و اگه به موضوعاتی مثل بحران هویت، روابط انسانی و چالش های وجودی علاقه دارید، «زندگی با خودت» رو به هیچ وجه از دست ندید. به نظر من، این سریال ارزش یک بار دیدن رو حتماً داره و می تونه تجربه جذابی براتون باشه.

شما چه فکر می کنید؟ آیا سریال Living With Yourself رو تماشا کرده اید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید. نظرات شما به ما کمک میکنه تا محتوای بهتری تولید کنیم.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "معرفی و نقد سریال زندگی با خودت | ارزش تماشا دارد؟" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "معرفی و نقد سریال زندگی با خودت | ارزش تماشا دارد؟"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه