معرفی و نقد سریال دیدبانی
سریال دیدبانی (The Watch)، این اقتباس جنجالی از دنیای "دیسک ورلد" تری پرچت، تلاشی بود برای آوردن آنخ-مورپورک به صفحه نمایش، اما آیا واقعاً موفق شد روح پرچت را زنده کند یا فقط یک فانتزی بی روح تحویل مخاطب داد؟ امروز می خواهیم سری به این سریال بزنیم و ببینیم بالاخره این اثر جنجالی "بی بی سی آمریکا" که سال ۲۰۲۰ پخش شد، چطور از آب درآمده. "دیدبانی" تو ژانر فانتزی پلیسی-کمدی سیاهه و همون اول بگم که حسابی سر اقتباسش از کتاب های پرچت، بحث و جدل به پا شد. می خوایم از زوایای مختلف بهش نگاه کنیم؛ از داستان و شخصیت ها بگیر تا سبک بصری و مهم تر از همه، میزان وفاداریش به منبع اصلی. قراره یه نقد حسابی و جامع داشته باشیم که هم به درد کسایی می خوره که می خوان تازه ببینن، هم طرفدارهای پر و پاقرص پرچت.
دنیای "دیسک ورلد" تری پرچت، با اون طنز هوشمندانه و لایه های عمیق اجتماعی و فلسفیش، واقعاً یه گنجینه بی بدیله تو ادبیات فانتزی. پرچت، خدا بیامرز، جوری قلم می زد که هم می خندیدی، هم فکر می کردی و هم غرق می شدی تو جهانش. رمان های "دیدبان شهر" که سریال ازشون اقتباس شده، از محبوب ترین بخش های دیسک ورلدن و حسابی طرفدار دارن. همین محبوبیت و عمق کتاب ها باعث شده بود انتظارات از این سریال حسابی بالا بره. همه منتظر بودن ببینن "بی بی سی" چطور می خواد این شاهکار رو به تصویر بکشه. اما آیا "دیدبانی" تونست به این انتظارات پاسخ بده؟ آیا تونست اون طنز منحصر به فرد، اون شخصیت پردازی های پیچیده و اون جهان بینی خاص پرچت رو تو قالب تصویر زنده کنه؟ یا "بی بی سی" راه خودش رو رفت و چیزی ساخت که شباهت کمی به منبع اصلی داشت؟ بیاین با هم قدم به قدم پیش بریم و این معما رو حل کنیم.
دیسک ورلد تری پرچت: گنجینه ای که دست نخورده ماند؟
تری پرچت، خدای طنز فانتزی و کسی که با دنیای "دیسک ورلد" اسمش رو جاودانه کرد. "دیسک ورلد" یه دنیای مسطحه که روی چهار فیل عظیم الجثه سواره و اون فیل ها هم روی لاک پشتی بزرگ تر و کیهانی به اسم "آتوئین بزرگ" راه می رن. این تعریف اولیه خودش نشون دهنده خلاقیت بی حد و مرز پرچته. اما "دیسک ورلد" فقط یه فانتزی معمولی نیست؛ پرچت با هوشمندی تمام از این بستر فانتزی استفاده می کنه تا کلی مسائل اجتماعی، سیاسی و فلسفی رو به چالش بکشه، اونم با زبانی طنز و کنایه آمیز که نمونه اش کمتر پیدا می شه. کتاب های "دیدبان شهر" هم که سریال "دیدبانی" ازشون الهام گرفته، جزو محبوب ترین بخش های این دنیا هستن. این کتاب ها به صورت خاص روی شهری به نام "آنخ-مورپورک" و نیروی پلیس عجیب و غریبش تمرکز دارن. انتظارات طرفدارها از اقتباس این کتاب ها سر به فلک می کشید. همه می دونستن که "بی بی سی" چه مسئولیت سنگینی به عهده گرفته بود، چون قرار بود یه دنیای پر از جزئیات و شخصیت های پیچیده رو به تصویر بکشه که هر کدومشون یه دنیا حرف برای گفتن داشتن. آیا این مسئولیت به درستی انجام شد؟ آیا "بی بی سی" تونست از این گنجینه به درستی استفاده کنه؟ باید بگم که نه، حداقل نه برای طرفداران پروپاقرص پرچت.
داستان و جهان سریال دیدبانی: آنخ-مورپورک زیر ذره بین
داستان "دیدبانی" تو شهر "آنخ-مورپورک" اتفاق می افته؛ شهری که به قول معروف هرچی بگی توش پیدا می شه، جز نظم و قانون اونجوری که ما می شناسیم! اینجا جرم و جنایت یه جورایی قانونیه، البته اگه عضو اتحادیه باشی! مثلاً دزدها با کارت شناسایی می تونن دزدی کنن و قاتل ها هم سهمیه دارن و بیشتر از اون نمی تونن کسی رو بکشن. البته این هم خودش یه نوع نظمه برای خودش. تو همچین شهری، گروه "دیدبانی" که یه مشت پلیس عجیب و غریب و ناکارآمدن، وظیفه دارن نظم رو برقرار کنن، که البته بیشتر شبیه تلاش برای نگه داشتن آب تو الک می مونه! قصه حول محور این گروه می چرخه که یهو با تهدیدات ماوراءطبیعی و فانتزی روبرو می شن که فقط شهر رو نه، بلکه کل جهان رو تهدید می کنه و باید باهاشون دست و پنجه نرم کنن.
آنخ-مورپورک: شهری که جرم در آن قانونیه؟
معرفی شهر آنخ-مورپورک از همون اول می تونه هر کسی رو جذب کنه. شهری که پر از هرج و مرجه ولی در عین حال یه جور نظم عجیب و غریب توش حکمفرماست. "لرد وِتیناری"، دیکتاتور روشنفکر و خونسرد شهر، یه جورایی به جرم و جنایت سازمان یافته رسمیت داده تا هرج و مرج مطلق پیش نیاد. دزدی، قتل، فحشا… همه این ها تو "آنخ-مورپورک" اتحادیه دارن و باید پروانه داشته باشی تا بتونی این کارها رو انجام بدی! این ایده خودش به تنهایی می تونه کلی پتانسیل برای کمدی سیاه و نقد اجتماعی داشته باشه. اما سریال چقدر تونسته این پتانسیل رو به نمایش بذاره؟ متاسفانه خیلی کم. به جای تمرکز روی این مفاهیم عمیق و طنزآمیز، سریال بیشتر سراغ اکشن و جلوه های ویژه رفته و به نوعی، هسته اصلی "آنخ-مورپورک" پرچت رو نادیده گرفته. "دیدبانی" بیشتر شبیه یه شهر فانتزی استاندارد شده تا "آنخ-مورپورک" منحصر به فرد پرچت.
استایل بصری: فانتزی مدرن یا دیسک ورلد از دست رفته؟
یکی از اولین چیزایی که تو سریال "دیدبانی" به چشم می خوره، طراحی بصری و جلوه های ویژه پررنگشه. سازنده ها سعی کردن با یه ظاهر مدرن و پر زرق و برق، مخاطب رو جذب کنن. از این نظر، شاید یه جاهایی یاد "نگهبانان کهکشان" بیفتی، مخصوصاً با اون لباس های رنگارنگ و طراحی های عجیب و غریب. خب، از نظر فنی شاید جلوه های ویژه خوب باشن، اما سوال اینجاست که آیا این سبک بصری به درد "دیسک ورلد" می خورد؟ خیلی از طرفدارها معتقدن که این طراحی ها "دیسک ورلد" رو از اون اتمسفر "فانتزی کثیف و واقع گرایانه" (grimdark fantasy) خودش دور کرده و به یه "فانتزی فانتزی تر" و عمومی تر تبدیلش کرده. "دیسک ورلد" پرچت هیچ وقت قرار نبود یه دنیای تماماً زیبا و پر زرق و برق باشه. اون یه دنیای کثیف و شلوغ و واقعی بود که آدم های معمولی توش زندگی می کردن و با مشکلات روزمره دست و پنجه نرم می کردن. "دیدبانی" به جای بازسازی این حس و حال، یه جورایی از فانتزی های رایج هالیوودی الگوبرداری کرده و نتیجه اش هم این شده که اون روح منحصر به فرد "دیسک ورلد" گم شده.
قهرمانان ناخواسته: نگاهی به شخصیت های دیدبانی
شخصیت ها تو دنیای پرچت، ستون فقرات داستان ها هستن. هر کدومشون یه دنیا حرف برای گفتن دارن، با پیچیدگی ها و عیب و نقص های خودشون که باعث می شه حسابی باهاشون ارتباط برقرار کنی. حالا بیاین ببینیم سریال "دیدبانی" چقدر تونسته این شخصیت های دوست داشتنی رو زنده کنه.
کاپیتان سَم وایمز: پلیس خسته و سرخورده
کاپیتان "سَم وایمز"، شخصیت محوری و نماد "دیدبان شهر"، تو کتاب ها یه پلیس خسته، بدبین ولی به شدت شریف و وظیفه شناسه که با فساد و تاریکی خودش و شهرش می جنگه. اون کسیه که با تمام وجودش می خواد آدم خوبی باشه، حتی اگه دنیا نخواد. ریچارد دورمر که نقش "وایمز" رو بازی می کنه، تلاش می کنه این شخصیت رو به تصویر بکشه. تو سریال "وایمز" یه افسر پلیس الکلی و سرخورده اس که دلش می خواد از دست همه چیز خلاص شه. اون جمله معروفش که "تو ۲۰ سال گذشته، ۹۳۲۱ بطری نوشیدنی رو سرکشیدم و متعاقب اون ۶۸۲۴۰ سلول مغزیم به فنا رفته اند!" نشون دهنده همین حال و روزشه. اما مشکل اینجاست که این شخصیت، اون عمق و پیچیدگی "وایمز" کتاب ها رو نداره. "وایمز" پرچت یه آدم چندبعدی بود که با شیاطین درونی خودش و جامعه می جنگید، اما "وایمز" سریال بیشتر یه کلیشه از پلیس های خسته و بدبینه که تو یه فانتزی معمولی گیر افتاده. تحول شخصیتیش هم اونقدر که باید ملموس نیست.
اعضای اصلی گروه دیدبانی: از کروت آرمان گرا تا چیری تغییر یافته
تیم "دیدبانی"، ترکیبی از عجیب ترین و دوست داشتنی ترین شخصیت هاست که هر کدومشون یه داستان منحصر به فرد دارن:
- پاسبان کِروت (Carrot Ironfoundersson): تو کتاب ها، "کروت" یه غول آدم نماست که توسط کوتوله ها بزرگ شده و به شدت آرمان گرا و قانون منده، حتی تو "آنخ-مورپورک" که هیچ کس به قانون اعتقادی نداره. تو سریال، "آدام هوگیل" نقش "کروت" رو بازی می کنه. اونم یه پلیس جوون و آرمان گراست، اما اون سادگی و قدرت درونی و البته اون ابهت "کروت" کتاب ها رو نداره. "کروت" کتاب ها بیشتر شبیه "سوپرمن" دنیای پرچت بود، اما اینجا بیشتر یه جوون ناشی و مهربونه.
- سرجوخه آنگوآ (Angua von Überwald): "آنگوآ" یه گرگینه تیزبین و تنها زن گروه "دیدبانی" تو کتاب هاست. تو سریال "ماراما کورلت" نقش "آنگوآ" رو بازی می کنه. شخصیتش خوب دراومده، اما باز هم اون عمق و مشکلات درونی "آنگوآ" کتاب ها (مخصوصاً در رابطه با هویت گرگینه ایش) کمتر دیده می شه. "آنگوآ" کتاب ها همیشه بین دو دنیای انسانی و حیوانی خودش درگیر بود، اما تو سریال این درگیری کمتر به چشم می خوره.
- پاسبان چیری (Cheery Littlebottom): "چیری" تو کتاب ها یه کوتوله خانمه که تو جامعه مردسالار کوتوله ها سعی می کنه هویت زنانه خودش رو پیدا کنه و به رسمیت بشناسه. این یه داستان فرعی مهم تو کتاب هاست که با ظرافت به مسائل جنسیتی می پردازه. اما تو سریال، "جو ایتون-کنت" در نقش "چیری"، هویت جنسیتی این شخصیت رو تغییر داده. "چیری" سریال یه کوتوله زن ترنس جندر معرفی می شه که هویت جنسیتیش از اول مشخصه. خب، با اینکه ممکنه این تغییر برای نمایش تنوع خوب باشه، اما داستان اصلی "چیری" و مبارزه اش برای پیدا کردن هویت خودش تو جامعه کوتوله ها کاملاً از بین رفته و به نوعی پیام اصلی پرچت رو تغییر داده.
- گروهبان دِتریتوس (Detritus): "دِتریتوس" یه ترول غول پیکر با شخصیتی ساده دل و قدرتمند که "رالف اینسون" صداپیشگی اش رو به عهده داره. این شخصیت همونقدر که تو کتاب ها دوست داشتنیه، تو سریال هم حضور خوبی داره، اما باز هم عمق شخصیتش اونقدر که باید حس نمی شه.
سایر بازیگران نقش آفرین: وِتیناری و سِبِل
"لرد وِتیناری"، حاکم مرموز و همیشه خونسرد "آنخ-مورپورک"، و "لیدی سِبِل رامکین"، اشراف زاده قوی و مستقل که بعداً همسر "وایمز" می شه، از شخصیت های مهم دیگه هستن. "آنا چنسلر" در نقش "لرد وِتیناری" و "لارا روسی" در نقش "لیدی سِبِل" حضور دارن. این شخصیت ها هم تو سریال هستن، اما باز هم مثل بقیه، اون پیچیدگی و جذابیت کتاب ها رو ندارن. "لرد وِتیناری" پرچت یه نابغه باهوش و یه استراتژیست بی رحم بود که کل شهر رو با مهره های شطرنجش اداره می کرد، اما تو سریال بیشتر یه حاکم فانتزی معمولیه.
اقتباس جنجالی: وقتی BBC تصمیم گرفت راه خودش را برود!
وقتی اسم تری پرچت میاد، ناخودآگاه یاد طنزهای هوشمندانه، شخصیت های دوست داشتنی و داستان های عمیقی می افتیم که فقط یه سرگرمی ساده نیستن و کلی حرف پشتشون دارن. "دیسک ورلد" یه جهان کامله، با قوانین و فرهنگ خودش. رمان های "دیدبان شهر" که منبع اصلی این سریال هستن، از همین طنز و عمق سرشارن. واسه همین، طرفدارا انتظار یه اقتباس دقیق و وفادار رو داشتن، یه چیزی که روح پرچت رو به درستی تو صفحه نمایش زنده کنه.
انتظارات طرفداران و رویکرد BBC: مدرنیزاسیون یا تخریب؟
اما "بی بی سی" تصمیم گرفت راه خودش رو بره و یه جورایی "مدرنیزاسیون" کنه. این "مدرنیزاسیون" شامل تغییرات اساسی تو داستان، شخصیت ها و مهم تر از همه، لحن سریال شد. به جای اون طنز ظریف و کنایه آمیز پرچت، سریال بیشتر سراغ کمدی های فیزیکی و واضح تر رفت که گاهی اوقات زیادی خام و نپخته به نظر می رسید. شخصیت ها که تو کتاب ها پر از پیچیدگی و لایه های درونی بودن، تو سریال یه جورایی ساده شدن و به کلیشه های فانتزی تبدیل شدن. مثلاً "چیری" که تو کتاب ها مبارزه می کرد تا هویت زنانه خودش رو تو جامعه مردسالار کوتوله ها پیدا کنه، تو سریال از همون اول "ترنس جندر" معرفی می شه و اون داستانِ مبارزه اش از دست می ره. این تغییرات یه جورایی باعث شد که سریال از اون هسته اصلی "دیسک ورلد" دور شه و بیشتر شبیه یه فانتزی معمولی بشه که توش هرچیزی از هری پاتر و ارباب حلقه ها تا نگهبانان کهکشان رو می تونی ببینی.
بزرگترین ضربه به سریال "دیدبانی" این بود که سازندگانش سعی کردن "دیسک ورلد" رو به چیزی تبدیل کنن که نبود؛ یک فانتزی مدرن و پر زرق و برق، بدون توجه به عمق و طنز بی بدیل منبع اصلی.
حالا چرا این تغییرات رخ داد؟ خب، سازنده ها احتمالاً می خواستن مخاطب گسترده تری رو جذب کنن، کسایی که با آثار پرچت آشنایی ندارن. فکر می کردن اگه یه فانتزی استانداردتر و اکشن محورتر بسازن، بیشتر می گیره. اما خب این کار به چه قیمتی انجام شد؟ به قیمت از دست دادن دلِ طرفدارهای قدیمی و وفادار پرچت و ساختن اثری که هویت خودش رو گم کرده.
فریاد اعتراض: واکنش طرفداران و دختر تری پرچت
بعد از پخش سریال، سیل انتقادها بود که از همه جا سرازیر شد. "ریانا پرچت"، دختر "تری پرچت"، خودش از اولین کسایی بود که به شدت به این اقتباس اعتراض کرد و گفت سریال هیچ وجه اشتراکی با داستان های پدرش نداره. خیلی از طرفداران وفادار کتاب ها هم همین نظر رو داشتن. دلایل این واکنش ها چی بود؟
- از دست رفتن طنز: طنز "پرچت" هوشمندانه، ظریف و لایه لایه بود. سریال به جای اون، سراغ کمدی های سطحی و گاهی هم زمخت رفت.
- تغییر ماهیت شخصیت ها: "وایمز"، "کروت"، "چیری" و بقیه شخصیت ها، عمق و پیچیدگی خودشون رو از دست دادن و به کلیشه های فانتزی تبدیل شدن. اون ویژگی هایی که باعث می شد این شخصیت ها منحصر به فرد باشن، تو سریال گم شد.
- نادیده گرفتن پیام های عمیق: "پرچت" با داستان هاش به مسائل مهمی مثل طبقات اجتماعی، فساد، تبعیض و قدرت می پرداخت. سریال بیشتر روی اکشن و ماجراجویی های سطحی تمرکز کرد و اون پیام های عمیق تر رو کنار گذاشت.
حالا سوال اینه که آیا سریال برای مخاطبانی که با آثار "پرچت" آشنا نیستن، موفق تر عمل کرده؟ خب، شاید برای کسایی که هیچ پیش زمینه ای از "دیسک ورلد" ندارن، "دیدبانی" یه سریال فانتزی معمولی و تا حدی سرگرم کننده باشه، اما حتی برای اونها هم به ندرت می تونه یه اثر به یاد ماندنی و عمیق باشه. بیشتر شبیه یه فانتزی رنگارنگه که پر از ایده های نصفه و نیمه است.
نقاط قوت و ضعف سریال دیدبانی: فانتزی بی روح یا تلاشی شجاعانه؟
مثل هر اثری، "دیدبانی" هم نقاط قوت و ضعف خودش رو داره. با اینکه خیلی ها ازش ناامید شدن، اما بازم نمی شه همه چیز رو سیاه دید. بیاین نگاهی به هر دو طرف قضیه بندازیم.
نکات مثبت (اگر واقعاً وجود داشتند!)
خب، با اینکه انتقادات زیادی به سریال وارد بود، اما اگه بخوایم نیمه پر لیوان رو ببینیم (که البته برای این سریال کمی سخته!)، می تونیم به چند نکته مثبت اشاره کنیم:
- طراحی بصری و جلوه های ویژه: فارغ از اینکه این سبک بصری به درد "دیسک ورلد" می خورده یا نه، از نظر فنی، طراحی صحنه، لباس و جلوه های ویژه کار شده و رنگارنگ هستن. اگه با دیدن یه فانتزی صرف نگاهش کنی، ممکنه از این بخش ها لذت ببری. شهر "آنخ-مورپورک" با تمام آشفتگی هاش، از نظر بصری پر از جزئیاته.
- بازیگری برخی بازیگران: "ریچارد دورمر" در نقش "سم وایمز"، با تمام تغییراتی که تو شخصیتش داده شده، تلاش خودش رو می کنه تا این نقش رو به خوبی ایفا کنه. اون حس خستگی و بدبینی "وایمز" رو تا حدودی نشون می ده.
- پتانسیل اولیه ایده ها: خود ایده "دیدبان شهر" و "آنخ-مورپورک" با اون قوانین عجیب و غریبش، یه پتانسیل داستانی فوق العاده داره. اگه سازنده ها به جای تغییرات عمده، روی همین ایده های اصلی و هویت واقعی کتاب ها تمرکز می کردن، می تونستن یه سریال خیلی بهتر بسازن.
- جسارت در اقتباس: "بی بی سی" یه ریسک بزرگ کرد که دست به اقتباس از "دیسک ورلد" زد. با اینکه نتیجه اش اون چیزی که باید نبود، اما خود این جسارت و تلاش برای آوردن این جهان به صفحه نمایش، قابل تقدیره.
نقاط ضعف اصلی: چرا سریال آنقدرها که باید نگرفت؟
حالا می رسیم به قسمت اصلی که باعث شد "دیدبانی" نتونه دل طرفدارها رو ببره و حتی برای مخاطب عام هم تبدیل به یه اثر ماندگار نشه. نقاط ضعف این سریال کاملاً چشمگیرن:
- شخصیت پردازی سطحی و یک بعدی: همونطور که قبل تر گفتیم، شخصیت هایی که تو کتاب ها پر از عمق و پیچیدگی بودن، تو سریال به کلیشه های فانتزی تبدیل شدن. دیگه از اون "سم وایمز" خسته و مبارز، اون "کروت" ساده دل ولی قدرتمند و اون "چیری" در جستجوی هویت خبری نیست.
- فقدان طنز ظریف و هوشمندانه پرچت: این شاید بزرگترین ضربه به سریال باشه. طنز "پرچت" ستون فقرات "دیسک ورلد" بود. سریال به جای اون، سراغ طنزهای فیزیکی و شوخی های کلیشه ای می ره که نه تنها بامزه نیستن، بلکه گاهی اوقات هم کاملاً از فضای اصلی دورن.
- عدم انسجام داستانی و لحن: سریال بین کمدی، اکشن، فانتزی و درام مدام در نوسانه و نمی تونه یه لحن یکپارچه و مشخص پیدا کنه. این عدم انسجام باعث می شه بیننده نتونه به خوبی با داستان ارتباط برقرار کنه و یه جورایی گیج می شه که هدف اصلی سریال چیه.
- تغییرات غیرضروری و آسیب زننده: خیلی از تغییراتی که تو داستان و شخصیت ها داده شده، نه تنها ضروری نبودن، بلکه به هسته اصلی اثر آسیب زدن. مثلاً تغییر هویت "چیری" یا اون مدرن سازی بی رویه، به جای بهتر کردن سریال، اون رو بدتر کرد.
- پایان بندی ناموفق و عدم جذب مخاطب: فصل اول "دیدبانی" نتونست مخاطب جدی و وفاداری رو برای خودش دست و پا کنه و به همین دلیل هم کنسل شد و دیگه فصل دومی در کار نبود. این خودش نشون دهنده شکست سریال تو رسیدن به اهدافشه.
در نهایت، "دیدبانی" یه نمونه بارز از اقتباسی هست که با اینکه پتانسیل زیادی داشت، اما به خاطر تصمیمات اشتباه تو زمینه لحن، شخصیت پردازی و وفاداری به منبع اصلی، به یه "فانتزی بی روح" تبدیل شد.
دیدبانی در کنار رقبا: مقایسه ای با آثار مشابه
برای اینکه بهتر بفهمیم "سریال دیدبانی" کجای کار قرار می گیره، خوبه که یه مقایسه با چند تا از آثار مشابه تو ژانرهای فانتزی، پلیسی یا کمدی داشته باشیم. اینجوری می تونیم ببینیم چقدر موفق بوده یا شکست خورده.
از گریم تا نگهبانان کهکشان
اگه بخوایم "دیدبانی" رو با سریال های دیگه مقایسه کنیم، می تونیم به این موارد اشاره کنیم:
- سریال گریم (Grimm): این سریال "پلیسی-فانتزی" هم بر پایه موجودات افسانه ای و داستان های برادران گریم ساخته شده بود. "گریم" هم یه پلیس داشت که با موجودات ماوراءالطبیعه سر و کار داشت. تفاوت اصلی تو اینه که "گریم" از همون اول لحن خودش رو مشخص کرد و یه فانتزی تاریک تر و جدی تر رو ارائه داد، در حالی که "دیدبانی" بین فانتزی کمدی و اکشن در نوسان بود و نتونست لحن یکپارچه ای داشته باشه.
- فیلم سینمایی درخشان (Bright): این فیلم با بازی "ویل اسمیت"، یه "پلیسی-فانتزی" مدرنه که توش اورک ها، جن ها و بقیه موجودات فانتزی کنار آدم ها زندگی می کنن و پلیس ها باهاشون سر و کله می زنن. "درخشان" هم مثل "دیدبانی" از نظر بصری پر زرق و برقه، اما بیشتر تمرکزش روی اکشن و مبارزاته. چیزی که "دیدبانی" رو از "درخشان" متمایز می کنه (یا می کرد) پتانسیل طنز "دیسک ورلد" بود که متاسفانه تو سریال هدر رفت.
- سریال فال نیک (Good Omens): این سریال هم از آثار "تری پرچت" و "نیل گیمن" اقتباس شده و میشه گفت یه اقتباس فوق العاده موفقه. "فال نیک" تونست طنز هوشمندانه، شخصیت های دوست داشتنی و پیام های عمیق کتاب رو به بهترین شکل به تصویر بکشه. مقایسه "فال نیک" با "دیدبانی"، بیشتر شبیه مقایسه زمین و آسمونه و نشون می ده که "بی بی سی" (یا بهتره بگیم "بی بی سی آمریکا" که "دیدبانی" رو ساخت) چقدر تو اقتباس از "پرچت" می تونسته موفق باشه ولی تو "دیدبانی" شکست خورد.
- فیلم نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy): اگه بخوایم از نظر استایل بصری و کمدیِ اکشن به "دیدبانی" نگاه کنیم، شاید شباهت هایی به "نگهبانان کهکشان" پیدا کنیم. هر دو رنگارنگ هستن و سعی دارن طنز رو با اکشن ترکیب کنن. اما "نگهبانان کهکشان" تو لحن خودش یکپارچه اس و می دونه چی می خواد باشه، در حالی که "دیدبانی" این یکپارچگی رو نداره.
چقدر شبیه، چقدر متفاوت؟
در مجموع، "دیدبانی" سعی کرد یه فانتزی پلیسی کمدی باشه، اما نه به عمق "فال نیک" رسید، نه به یکپارچگی "گریم" و نه به سرگرم کنندگی خالص "نگهبانان کهکشان". "دیدبانی" تو یه جایگاه عجیب قرار گرفت که نه تونست دل طرفدارهای سرسخت "دیسک ورلد" رو به دست بیاره، چون هویت اصلی کتاب ها رو تغییر داده بود، و نه برای مخاطب عام اونقدر جذاب بود که تبدیل به یه فرنچایز موفق بشه. این سریال، با تمام پتانسیل های بی نظیری که از منبع اصلیش گرفته بود، در نهایت نتونست جایگاه منحصر به فرد خودش رو بین آثار مشابه پیدا کنه و بیشتر شبیه یه کپی کم رنگ و بی روح از ایده هایی بود که تو بقیه جاها بهتر اجرا شده بودن.
نقطه ضعف اصلی "دیدبانی" این بود که سعی نکرد خودش باشه و به ریشه های منبع الهامش وفادار بمونه؛ به جای آن به تقلید از فرمول های موفق فانتزی های دیگر پرداخت و نتیجه اش هم یک اثر بی هویت بود.
جمع بندی و حرف آخر: سریال دیدبانی را ببینیم یا نه؟
خب، بالاخره رسیدیم به جمع بندی و حرف آخر درباره سریال "دیدبانی" (The Watch). همونطور که با هم بررسی کردیم، این سریال یه جورایی یه فرصت از دست رفته بود. "بی بی سی" می تونست با اقتباس از "دیسک ورلد" تری پرچت، یه شاهکار دیگه خلق کنه، اما متاسفانه با تغییرات زیاد و دور شدن از روح اصلی کتاب ها، نتونست به این هدف برسه و در نهایت، سریال کنسل شد و فصل دومی در کار نیست. این یعنی "دیدبانی" نتونست جایگاه خودش رو تو دنیای سریال های فانتزی پیدا کنه.
حالا سوال اصلی: "دیدبانی" رو ببینیم یا نه؟
- برای طرفداران دو آتیشه تری پرچت و "دیسک ورلد": راستش رو بخوایم، احتمالاً دیدن این سریال فقط باعث ناامیدی تون می شه. اگه نمی تونید "دیدبانی" رو کاملاً جدا از کتاب ها ببینید و از تغییرات اساسی تو شخصیت ها و لحن دلخور می شید، بهتره وقتتون رو تلف نکنید. این سریال اون چیزی نیست که از "دیسک ورلد" انتظار دارید.
- برای تازه واردان به ژانر فانتزی-پلیسی یا کسانی که دنبال یه سرگرمی ساده اند: اگه هیچ پیش زمینه ای از "دیسک ورلد" ندارید و فقط دنبال یه سریال فانتزی با چاشنی کمدی و اکشن هستید، شاید "دیدبانی" بتونه برای چند ساعت سرگرم تون کنه. اما نباید انتظار یه داستان عمیق، یه طنز هوشمندانه یا شخصیت پردازی های پیچیده رو داشته باشید. بیشتر شبیه یه فانتزی رنگارنگ و معمولی می مونه.
امتیاز نهایی ما (از ۱۰): ۳ از ۱۰
این امتیاز به دلیل از دست رفتن هویت اصلی "دیسک ورلد"، شخصیت پردازی های سطحی و عدم موفقیت در ارائه طنز هوشمندانه پرچت داده می شه. با اینکه از نظر بصری ممکنه حرف هایی برای گفتن داشته باشه، اما در کل، نتونست به انتظارات پاسخ بده و یک فانتزی معمولی و فراموش شدنی باقی ماند.
در نهایت، "دیدبانی" می تونست فرصتی طلایی برای "بی بی سی" باشه تا دنیای بی نظیر "تری پرچت" رو به نسل جدید معرفی کنه، اما در عمل بیشتر به یک تجربه پرچالش برای طرفداران و یک فانتزی معمولی برای بقیه تبدیل شد. اگه دلتون یه فانتزی واقعی از "پرچت" می خواد، بهتره سراغ کتاب هاش یا سریال "فال نیک" برید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "سریال دیدبانی: معرفی جامع و نقد کامل (Watchmen)" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "سریال دیدبانی: معرفی جامع و نقد کامل (Watchmen)"، کلیک کنید.



