خلاصه کتاب گریزپا اثر آلیس مونرو: هر آنچه باید بدانید

خلاصه کتاب گریزپا اثر آلیس مونرو: هر آنچه باید بدانید

خلاصه کتاب گریزپا ( نویسنده آلیس مونرو )

مجموعه داستان «گریزپا» اثر آلیس مونرو، نویسنده برنده نوبل ادبیات، شما را با خودش به دنیای پر رمز و راز و پیچیده روابط انسانی، عشق، خیانت و تلاش برای رهایی می برد. این کتاب شاهکاری است که با ظرافت بی نظیر، اعماق زندگی زنان را کاوش می کند و در آن می توانید واقعیت های تلخ و شیرین زندگی را لمس کنید. این اثر از برجسته ترین کتاب های مونرو به حساب می آید.

داستان های آلیس مونرو مثل یک آینه جادویی اند که زندگی آدم های معمولی رو با تمام زیروبم ها و پیچیدگی هاشون جلوی چشممون می ذارن. انگار نه انگار که داری کتاب می خونی، حس می کنی خودت اونجایی، وسط زندگی شخصیت ها. کتاب «گریزپا» یا همون «Runaway»، یکی از گل های سرسبد کارنامه ادبی این نویسنده کاناداییه که به خاطر همین مهارتش، جایزه نوبل ادبیات رو هم گرفت. وقتی پای حرف از داستان کوتاه می آد وسط، مونرو یه اسم بزرگه، یه استاد بی بدیل. این کتاب پر از داستان هایی که قلب آدم رو لمس می کنه، پر از عشق ها و خیانت ها و لحظه هایی که مسیر زندگی رو عوض می کنن. بیاید با هم یه سرکی بکشیم به دنیای این کتاب فوق العاده و ببینیم چرا اینقدر سروصدا کرده و کلی جایزه برده.

آلیس مونرو: روایتگر زندگی های پنهان

آلیس مونرو، این بانوی بزرگ ادبیات کانادا، یه جورایی نماد داستان نویسی کوتاه مدرنه. وقتی سال ۲۰۱۳ جایزه نوبل ادبیات رو بهش دادن، خیلیا خوشحال شدن، چون نشون داد که داستان کوتاه هم جایگاه خودش رو توی ادبیات جهان داره و فقط رمان نیست که توی بورس باشه. مونرو متولد ۱۹۳۱ توی انتاریو کاناداست و تمام عمرش رو وقف نوشتن داستان های کوتاه کرده. می دونید چرا بهش میگن «چخوف کانادا»؟ چون درست مثل آنتوان چخوف، مونرو هم توی داستان هاش به جای ماجراهای بزرگ و پرهیجان، روی جزئیات کوچک و تغییرات درونی شخصیت ها تمرکز می کنه. اون دنیای درونی آدم ها رو می کاوه، اونم با چنان ظرافتی که انگار داره جراحی روان شناختی انجام می ده.

توی کارهای مونرو، معمولاً خبری از قهرمان بازی و اتفاقات خارق العاده نیست. اون زندگی های عادی رو روایت می کنه، اما توی همین زندگی های معمولی، اونقدر عمق و لایه های پنهان پیدا می کنه که آدم رو شگفت زده می کنه. شخصیت هاش، زنانی هستن که با چالش های روزمره، تصمیمات دشوار و پیچیدگی های روابط انسانی دست و پنجه نرم می کنن. مونرو با نثری ساده، روان و بی شیله پیله، خواننده رو به عمق وجود این شخصیت ها می بره. انگار داره آروم آروم پرده از رازهای مگو و احساسات پنهانشون کنار می زنه. به خاطر همین سبک منحصر به فردشه که داستان هاش «به اندازه خاطرات زندگی خودمان واقعی و فراموش نشدنی» به نظر می رسن. مونرو فقط داستان نمی گه، بلکه زندگی رو روایت می کنه، اونم از نزدیک ترین زاویه دید.

گریزپا: جواهری در تاج آثار مونرو

کتاب «گریزپا» (Runaway) که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، فوراً حسابی سروصدا کرد و تونست کلی جایزه معتبر رو به خودش اختصاص بده. این کتاب فقط یه مجموعه داستان معمولی نیست، بلکه یکی از مهم ترین و تحسین شده ترین آثار آلیس مونرو به حساب میاد. همین که جایزه گیلر (۲۰۰۴)، جایزه راجرز رایترز تراست، کتاب سال نیویورک تایمز (۲۰۰۴)، جایزه کامن ولث (۲۰۰۵) و جایزه اُ.هنری (۲۰۰۶) رو برده، نشون می ده که با یه کتاب ساده طرف نیستیم.

این مجموعه از سه داستان بلند و شاهکار تشکیل شده که اسم خودشون رو روی سه بخش اصلی کتاب گذاشتن: «گریزپا»، «حرمت شکنی» و «نیرنگ ها». هر کدوم از این داستان ها، انگار یه دنیای کامله. مونرو توی هر داستان، یه یا چند شخصیت رو محور قرار می ده و بعد با جزئیات دقیق و موشکافانه، اتفاقات و حواشی زندگی اون ها رو روایت می کنه. خوشبختانه این کتاب توسط خانم شقایق قندهاری به فارسی ترجمه شده و نشر افق اون رو منتشر کرده، پس ما هم می تونیم از خوندن این شاهکار لذت ببریم. حالا بیاید یه نگاهی دقیق تر بندازیم به هر کدوم از این داستان های نفس گیر.

ورق زدن داستان های گریزپا: نگاهی عمیق به قلب روایت ها

همونطور که گفتیم، کتاب «گریزپا» سه داستان اصلی داره که هر کدومشون به تنهایی یه درس بزرگی از زندگی و روابط انسانی به آدم می دن. مونرو با قلم جادویی اش، شخصیت هایی رو خلق می کنه که انگار از دل همین جامعه خودمون بیرون اومدن و حسابی می تونیم باهاشون ارتباط بگیریم.

گریزپا: پرنده در قفس تنهایی

داستان «گریزپا» که عنوان کتاب هم از اون گرفته شده، یکی از عمیق ترین و پیچیده ترین داستان های این مجموعه است. شخصیت اصلی این داستان کارلاست، زنی جوان که با شوهرش، کلارک، توی یه مزرعه زندگی می کنه. رابطه کارلا و کلارک یه جورایی سمیه. کارلا دائم به این فکر می کنه که از این زندگی فرار کنه، از این وابستگی عاطفی و محیطی که حس می کنه داره خفه اش می کنه. اون توی ذهنش بارها و بارها این فرار رو تصور می کنه، اما هر بار به دلایلی، یا شاید بهتره بگیم به خاطر همون وابستگی های پنهان، نمی تونه دست به عمل بزنه.

این داستان نشون می ده که چقدر گاهی وقتا آدم ها توی روابطی گیر می کنن که می دونن براشون خوب نیست، اما قدرت رها کردنش رو ندارن. نقش سیلویا، همسایه اون ها، توی این داستان خیلی مهمه. سیلویا نمادی از آزادی و استقلاله که می تونه به کارلا کمک کنه از این قفس فرار کنه، اما باز هم کارلا خودش رو اسیر توهمات و ترس های خودش می بینه. این داستان یه کاوش عمیق توی ذهن و روح یه زنه که بین تمایل شدید به رهایی و ناتوانی در عمل کردن بهش، دست و پا می زنه. مونرو با جزئیات بی نظیری نشون می ده که چطور کوچک ترین تصمیم ها و اتفاقات می تونن مسیر زندگی یه آدم رو به کل عوض کنن یا اون رو توی همون مسیری که هست، محکم تر کنن. این داستان یه جورایی تلخ اما واقعیته محض زندگیه.

حرمت شکنی: رازهای دیرینه

داستان «حرمت شکنی» (Trespasses) ما رو می بره به دنیای یه دختر نوجوان به اسم لورن که با پدر روزنامه نگارش زندگی می کنه. داستان با آشنایی لورن با یه زن مرموز و خاص به اسم دلفین شروع می شه. دلفین وارد زندگی لورن و پدرش می شه و اینجاست که پرده از رازهای خانوادگی قدیمی برداشته می شه. مونرو توی این داستان نشون می ده که چطور گذشته، مثل یه سایه، روی زندگی آدم ها تأثیر می ذاره و چه رازهایی می تونه توی دل یه خانواده پنهان باشه که تا سال ها هیچکس ازشون خبر نداره.

لورن، با کنجکاوی های نوجوانیش، ناخواسته وارد دنیای بزرگ ترها و پیچیدگی های اون ها می شه. این داستان درباره حقیقت و پنهان کاریه، درباره خیانت ها و تصمیماتی که ممکنه والدین توی گذشته گرفتن و حالا عواقبش دامن گیر فرزندانشون می شه. مونرو با نگاه روان شناسانه خودش، به رشد و بلوغ لورن می پردازه و نشون می ده که چطور لورن با فاش شدن این رازها، دنیای جدیدی رو تجربه می کنه و نگاهش به زندگی و آدم ها عوض می شه. «حرمت شکنی» یه داستان پر از معما و هیجانه که خواننده رو به فکر وامی داره که چقدر روابط انسانی می تونن پیچیده باشن و گذشته چقدر قدرت داره.

نیرنگ ها: بازی های تقدیر

داستان «نیرنگ ها» (Tricks) یکی دیگه از الماس های مجموعه «گریزپا» است. این داستان درباره چند نفره که زندگیشون به خاطر یک سری اتفاقات به ظاهر کوچک و تصمیمات اشتباه، به طرز عجیبی به هم گره می خوره. مونرو توی این داستان نشون می ده که چطور خودفریبی و امیدهای واهی می تونن آدم رو توی مسیری بندازن که اصلاً انتظارش رو نداره. شخصیت ها توی این داستان، هر کدوم یه جورایی با تقدیر خودشون بازی می کنن، یا شاید هم تقدیر با اون ها بازی می کنه.

مونرو توی «نیرنگ ها» با تمرکز بر جزئیات و لحظات ظریف، نشون می ده که چطور یه سوءتفاهم کوچیک یا یه اشتباه ساده، می تونه زنجیره ای از اتفاقات رو به وجود بیاره که زندگی آدم ها رو از این رو به اون رو می کنه. این داستان پر از حسرت، پشیمانی و لحظه هاییه که آدما حس می کنن چقدر سرنوشت می تونه عجیب باشه. مونرو باز هم با نثری صادقانه و بی پرده، به عمق روان آدم ها می ره و نشون می ده که چقدر تصمیمات ما، حتی اونایی که فکر می کنیم کوچیکن، می تونن تأثیر بزرگی روی کل زندگیمون داشته باشن. این داستان هم مثل بقیه، پایان های قطعی نداره و خواننده رو با سوالاتی در ذهنش رها می کنه تا خودش به جواب برسه.

این، استعداد ویژه مونرو است که می تواند داستان هایی واقعی و احساس برانگیز، درست مانند زندگی خودمان، خلق کند. او بار دیگر ثابت می کند که چرا نویسندگان داستان های کوتاه در برابر او تعظیم می کنند.

غواصی در اعماق: مضامین و سبک خاص آلیس مونرو

یکی از دلایلی که داستان های آلیس مونرو اینقدر پرطرفدارن و قلب خیلیا رو تسخیر کردن، اینه که اون فقط یه داستان گو نیست، بلکه یه کاوشگره توی دنیای احساسات و روابط انسانی. اون با یه سبک منحصر به فرد، به اعماق مسائل می ره.

مضامینی که قلب را لمس می کنند

  • پیچیدگی روابط انسانی: اگه دنبال داستان هایی هستید که عشق، خیانت، تعهد و رها شدن رو با تمام لایه های پنهانشون بهتون نشون بده، مونرو استاده. اون نشون می ده که چقدر روابط می تونن پیچیده و پر از تناقض باشن.
  • جهان زنان: مونرو استاد نمایش چالش ها، تصمیمات دشوار و دگردیسی های زنان توی سنین مختلفه. توی داستان هاش می تونید زنانی رو پیدا کنید که با هویت، انتخاب ها و محدودیت های اجتماعیشون درگیرن.
  • قدرت گذشته و خاطرات: همیشه یه سایه ای از گذشته روی شخصیت های مونرو سنگینی می کنه. اون نشون می ده که چطور خاطرات و اتفاقات گذشته، روی تصمیمات و سرنوشت آدما توی حال و آینده تأثیر می ذارن.
  • جستجوی آزادی و معنا: مفهوم «گریزپا» فقط یه فرار فیزیکی نیست، بلکه یه میل عمیق برای رهایی از وابستگی ها، پیدا کردن معنای زندگی یا شاید حتی فرار از واقعیت های تلخه. شخصیت ها دائم توی این جستجو هستن.
  • واقع گرایی بی پرده: مونرو از اون دست نویسنده هاست که بدون اغراق و با یه صداقت بی حدوحصر، به سراغ حقایق تلخ و شیرین زندگی می ره. اون چیزی رو پنهان نمی کنه و همه چی رو همینطور که هست، روایت می کنه.

قلم جادویی مونرو: رمزوراز سبک او

سبک نگارش مونرو واقعاً خاصه. اون یه جورایی جادو می کنه با کلمات:

  1. نثر ساده و در عین حال عمیق: زبان مونرو خیلی روونه، جمله هاش ساده اس، اما هر کلمه اش انگار یه دنیای معنا پشتشه. اون خواننده رو آروم آروم می کشونه به عمق احساسات شخصیت ها.
  2. شخصیت پردازی استادانه: مونرو استاد خلق شخصیت های عادیه که توی موقعیت های غیرعادی قرار می گیرن. اون با جزئیات روان شناختی دقیق، کاری می کنه که شخصیت ها زنده و باورپذیر به نظر بیان.
  3. تمرکز بر جزئیات: برای مونرو، کوچک ترین ظرایف و لحظات بی اهمیت، از اهمیت فوق العاده ای برخوردارن. چون باور داره همین جزئیات کوچیک می تونن به افشاگری های بزرگ و درک های عمیق منجر بشن.
  4. پایان های باز و تأمل برانگیز: مونرو کمتر پیش میاد که به داستان هاش یه پایان قطعی و بسته بده. اون خواننده رو با سوالاتی توی ذهنش رها می کنه تا خودش به جواب برسه و حسابی فکر کنه. اینجوری داستان توی ذهن آدم ادامه پیدا می کنه.
  5. لحن متغیر: ممکنه توی یه داستان، با تلخی و درد مواجه بشید و توی داستان بعدی، رگه هایی از طنز رو لمس کنید. لحن مونرو بسته به موقعیت و شخصیت، تغییر می کنه و همین باعث جذابیت بیشتر کارهاش می شه.

چرا باید گریزپا را توی لیست مطالعه ات بگذاری؟

خب، شاید بپرسید با این همه کتابی که توی بازار هست، چرا باید «گریزپا» رو بخونیم؟ دلیلش خیلی ساده اس:

  • اگه دوست دارید یه درک عمیق تر از تجربه انسانی و پیچیدگی های زندگی روزمره به دست بیارید، این کتاب دقیقاً همونیه که می خواید.
  • آشنایی با یکی از بزرگترین داستان نویسان معاصر و برنده جایزه نوبل، خودش یه افتخاره. مونرو سبکی داره که واقعاً منحصر به فرده.
  • داستان های «گریزپا» اونقدر واقعی و ملموس هستن که انگار بخشی از خاطرات خودتونن، فراموش نشدنی و پر از حس و حال.
  • اگه به ادبیات واقع گرایانه و تحلیل های روان شناختی علاقه دارید، این کتاب براتون مثل یه گنج می مونه.
  • جوایز متعدد و ارزش ادبی بی بدیل این کتاب، خودش گواه اهمیتشه.

این کتاب نه فقط برای کسایی که عاشق ادبیات داستانی هستن، بلکه برای هر کسی که می خواد زندگی رو عمیق تر درک کنه و به پیچیدگی های روابط انسانی سرک بکشه، یه انتخاب فوق العاده اس. تازه، فیلمنامه نویس ها و داستان نویس های تازه کار هم می تونن کلی نکته برای طرح داستان و شخصیت پردازی ازش یاد بگیرن.

منتقدان چه می گویند؟ بازتاب های گریزپا

وقتی یه کتابی اینقدر جایزه می بره و توی لیست پرفروش ها قرار می گیره، یعنی حتماً منتقدان و نویسنده های بزرگ هم ازش تعریف و تمجید کردن. «گریزپا» از اون کتاب هاست که کلی نکوداشت و نظر مثبت از آدمای حسابی پشتشه:

آلیس مونرو یکی از نویسندگان محبوب من است. به نظر می رسد او واقعاً انسان ها را درک می کند، گویی ذهن خوانی است که از پیش می داند شخصیت هایش قبل از هر اقدامی به چه چیزی فکر می کنند، و داستان هایش را با سادگی و همدلی روایت می کند. (ناتاشا لان)

همین یه جمله از ناتاشا لان نشون می ده که مونرو چقدر توی شخصیت پردازی و نفوذ به روان آدم ها قویه. اون فقط یه نویسنده نیست، یه جورایی یه روان شناسه که با قلمش می تونه پیچیده ترین احساسات رو روی کاغذ بیاره.

جاناتان فرانزن، یکی دیگه از نویسنده های مطرح، درباره «گریزپا» گفته: «کتاب گریزپا آن قدر بی نظیر است که نمی توانم در مورد آن صحبت کنم. خواندن نقل قول ها و خلاصه ی این کتاب هرگز نمی تواند تجربه ی واقعی آن را منتقل کند. تنها راه درک آن، خواندن خود کتاب است.» این حرف فرانزن، خودش دعوتنامه ایه برای اینکه بریم سراغ خود کتاب. یعنی حتی خلاصه اش هم نمی تونه حق مطلب رو ادا کنه و باید خودمون رو غرق دنیای اون کنیم.

«تایمز» هم درباره این کتاب گفته: «در گریزپا میلیون ها کلمه در جستجوی بیان معنای واقعی انسان بودن به تلاطم می افتند.» این جمله نشون می ده که کتاب چقدر عمیقه و چطور به دنبال کشف ماهیت واقعی انسان و زندگیه. گاردین هم با قدرت تمام از این مجموعه تعریف کرده و گفته: «این داستان ها نفس گیر هستند. با قدرت و درخشش خود شما را تسخیر می کنند.» این ها همه نشونه هایی هستن که با یه شاهکار ادبی طرفیم.

برشی از کتاب: لحظه ای با آلیس مونرو

برای اینکه بیشتر با فضای داستان های مونرو آشنا بشید و لمسی از نثر اون داشته باشید، بد نیست این قسمت از داستان «گریزپا» رو با هم بخونیم. این بخش، یه نمونه خوب از قلم ساده اما عمیق مونرو و نگاه موشکافانه اون به احساسات شخصیت هاست:

سیلویا موقع بازگشت از ترمینال، تای کاغذ را که باز کرد؛ همین چند کلمه را دید. او مطمئن بود که کارلا فرق میان حال و هال را می داند. موضوع این بود که در شرایط بدی قرار داشت. در واقع ظاهرا او حتی گیج و منگ تر از آنی بود که سیلویا فکر می کرد. پس از نوشیدن، سر حرف باز شده بود و کلی حرف زده بودند، با این حال به نظر نمی آمد که حرف های کارلا با احساس غم و تأسف و چنین حالاتی همراه باشد. او درباره ی اصطبل اسبی که محل کارش بود و همان جا در سن هجده سالگی، درست پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان، با کلارک آشنا شده بود، حرف زده بود. پدر و مادرش انتظار داشتند او برای تحصیل به دانشگاه برود، کارلا هم پذیرفته بود. البته به این شرط که بتواند دامپزشک شود. تنها آرزو و خواسته اش؛ در واقع تنها چیزی که همیشه در زندگی اش خواسته بود، کار کردن با حیوانات و زندگی در دشت و صحرا و محیط مزرعه بود. در دبیرستان از آن دخترهای بی پروا و خشن بود، از آن تیپ دخترهایی که کلی جوک زشت و هرزه برایش در آورده بودند. اما اصلاً برایش مهم نبود.

از میان مربیان، کلارک بهترین مربی اسب سواری شان بود. زن های بی شماری دنبالش بودند. آن ها فقط به این خاطر زیر بار اسب سواری می رفتند که کلارک مربی شان شود. اوایل کارلا به خاطر «زن هایش» کلی سر به سر کلارک می گذاشت و با این که ظاهرا همان اوایل از این کار او بدش نمی آمد و روی خوش نشان می داد، اما طولی نکشید که آزرده خاطر و ناراحت شد. به طوری که کارلا از او عذرخواهی کرد و سعی کرد وی را ترغیب کند درباره ی آرزویش صحبت کند تا بلکه از دلش دربیاورد و جبران کند. آرزوی کلارک این بود که آموزشگاه اسب سواری و اصطبل اسبی در جایی مثل دشت و صحرا داشته باشد. یک روز وقتی کارلا به اصطبل می رود و می بیند کلارک مشغول جا انداختن زین اسب خودش است، می فهمد عاشقش شده است.

اما حالا احساس می کرد احتمالاً موضوع فقط یک کشش عاطفی خیلی خام و ساده بوده، همین و بس.

فراتر از گریزپا: دنیای دیگر آثار مونرو

اگه بعد از خوندن «گریزپا» حسابی شیفته قلم آلیس مونرو شدید و دلتون می خواد بیشتر از آثارش رو بخونید، اصلا جای نگرانی نیست. مونرو کلی مجموعه داستان دیگه داره که هر کدومشون به اندازه «گریزپا» جذاب و فکربرانگیزن. مثلاً کتاب «زندگی عزیز» (Dear Life) که اون هم مثل «گریزپا» کلی جایزه برده و از جمله آخرین آثارشه. یا مجموعه «عشق زن خوب» (The Love of a Good Woman) که اون هم مثل یه جواهره و دنیای پیچیده روابط رو نشون می ده. «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» (Runaway, I Didn’t Expect This) هم یکی دیگه از کارهای معروفشه که خوندنش رو حسابی پیشنهاد می کنم. هر کدوم از این کتاب ها، یه پنجره جدید به دنیای مونرو باز می کنن و شما رو بیشتر با هنر این نویسنده آشنا می کنن.

مونرو توی هر کدوم از آثارش، یه گوشه از زندگی رو با تمام جزئیاتش، با تمام فراز و نشیب هاش، با تمام حس و حالش به تصویر می کشه. اون نشون می ده که چطور کوچک ترین اتفاقات می تونن بزرگ ترین تغییرات رو توی زندگی آدم ها ایجاد کنن و چطور گذشته همیشه سایه اش روی حال و آینده سنگینی می کنه. اگه دنبال داستان هایی هستید که توی ذهنتون بمونن و تا مدت ها بهشون فکر کنید، حتماً بقیه آثار مونرو رو هم دنبال کنید.

کلام آخر: میراث گریزپای آلیس مونرو

در آخر باید بگم که کتاب «گریزپا» یه جورایی مثل یه نقطه عطف توی کارنامه ادبی آلیس مونرو به حساب میاد. این کتاب نه فقط به خاطر جوایز زیادی که برده، بلکه به خاطر عمق و تأثیرگذاریش توی ادبیات جهان موندگاره. مونرو با این مجموعه داستان، دوباره بهمون یادآوری می کنه که داستان کوتاه چقدر می تونه قدرتمند باشه، چقدر می تونه آدم رو به فکر فرو ببره و چطور می تونه دنیای واقعی رو با تمام پیچیدگی هاش توی چند صفحه خلاصه کنه.

توانایی مونرو توی خلق دنیایی واقعی و نفس گیر از طریق همین داستان های کوتاهش، واقعاً ستودنیه. اون کاری می کنه که شخصیت هاش، حتی اگه از یه گوشه پرت افتاده دنیا باشن، براتون ملموس و قابل درک بشن. اگه هنوز این کتاب رو نخوندید، بهتون پیشنهاد می کنم حتماً یه سر بهش بزنید و اجازه بدید آلیس مونرو شما رو به یه سفر فراموش نشدنی توی عمق روح و روان آدم ها ببره. مطمئن باشید که از خوندنش پشیمون نمی شید و این داستان ها تا مدت ها توی ذهنتون باقی می مونن.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب گریزپا اثر آلیس مونرو: هر آنچه باید بدانید" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب گریزپا اثر آلیس مونرو: هر آنچه باید بدانید"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه